هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم
من خاک ره به سر چهکنم خاک بر سرم
پوشید چشم از دو جهان گرد رفتنش
آیینه نقش پاست به هر سو که بنگرم
بیمار یأس بر که برد شکوهٔ الم
داغم ز نالهای که تهی کرد بسترم
زبن عاجزی کسی چه به حالم نظر کند
سوزن به دیده میشکند جسم لاغرم
فریاد من ز شمع بهگوش که میرسد
هر چند بال نالهکشم رنگ بیپرم
گرمی در آتش تب و تابم نفس گداخت
خاکستری مگر بکشد در ته پرم
جیب ملامتم زتظلم بهانه جوست
مژگان به هر که باز کنم سینه میدرم
در دامنی که دست زنم از ادب شلم
بر وعدهای که گوش نهم از حیا کرم
اکنون کجاست حوصله و کو امید عیش
می پیش ازبن نبود که کم شد ز ساغرم
ایکاش در عدم به سراغم رضا دهند
تا من بدان جهان دوم و بازش آورم
بر فرق بیکسم که نهد دست داغ دل
در ماتمم که گریه کند دیدهٔ ترم
بیدل کجا روم ز که پرسم مقام یار
آواره قاصد نفسم نامه میبرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت از دوری محبوب خود احساس غم و تنهایی میکند. او میگوید که نبود محبوب، زندگیاش را به خاک و ویرانی تبدیل کرده است و نمیداند چه کار کند. دلش به شدت بیمار است و نالههایش از درد جدایی را کسی نمیشنود. او با تشبیه خود به شمعی میماند که فریاد زدنش در سکوت محبوس است و همه وجودش در آتش عشق میسوزد. شاعر به بیپناهی و عجز خود اشاره میکند و از دست دادن امید به خوشیها در زندگیاش شاکی است. او آرزو میکند ای کاش در عدم با محبوبش ملاقات کند و گوشهای در دلش باشد که بتواند عشق را دوباره تجربه کند. در نهایت، او به جستجوی مقام یار میپردازد و در دنیای خود احساس آوارگی میکند.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم وقتی محبوبم از دیدم دور شود، بیتابی کنم؛ با خاک خودم را خُرد میکنم و بر سر میریزیم که چقدر بیقرارم.
هوش مصنوعی: گوشهای از دنیای مادی را رها کرده و به دنیای دیگر نگاه نمیکنم. هر جا که نگاه میکنم، تصویر او را میبینم.
هوش مصنوعی: بیماری ناامیدی بر چه کسی اثر میگذارد، وقتی که شکایت از درد و رنج من به قدری است که تنهاییام را پر کرده و بستر خوابم را خالی کرده است؟
هوش مصنوعی: کسی به حال من توجه نمیکند، در حالی که دردی عمیق در وجودم هست و میتوانم احساس کنم که درد و رنج به قدری زیاد است که کوچکترین چیزها میتواند عذابم کند.
هوش مصنوعی: صدای نالهها و فریادهای من به گوش کسی نمیرسد، حتی اگر برای ابراز احساساتم تلاش کنم و بال بزنم، چون هیچ نشانی از بال و پر ندارم.
هوش مصنوعی: در آتش شعلهور هیجان و بیقراری دارم، آیا این خاکستر میتواند در عمق وجودم، دوباره زنده شود؟
هوش مصنوعی: گوشبهزنگ انتقادهایم بهانهای برای رنجش است، و هر بار که به کسی نگاه میکنم، احساس میکنم دلشکستهام.
هوش مصنوعی: در دامن کسی که به خاطر ادب و احترام دست میزنم، به وعدهای که آرام و با حیا گوش میدهم، نشان از محبت و خوبی دارد.
هوش مصنوعی: اکنون دیگر از شوق و امید برای لذت و خوشگذرانی خبری نیست، چرا که پیش از این هم از سرزندگی و نشاط من کاسته شده بود.
هوش مصنوعی: ای کاش که در حالتی که وجود ندارم، کسی به من اجازه دهد تا به دنیای دیگری بروم و آنجا را تجربه کنم و سپس به دنیای خودم برگردم.
هوش مصنوعی: بر سَر من که کسی دست میگذارد و با دل سوختهاش به یاد من اشک میریزد، چشم من نیز پر از lágrimas میشود.
هوش مصنوعی: نمیدانم به کجا بروم و از چه کسی درباره حضور محبوب بپرسم. من خودم نامهای از او دارم که با نفسام بهدست میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.