سایهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست
خاک ره بیکسیست کز سر ما برنخاست
دل به هوا بستهایم، از هوس ما مپرس
با همه ببگانه است آنکه به ما آشناست
داغ معاش خودیم، غفلت فاش خودیم
غیر تراش خودیم، آینه از ما جداست
آن سوی این انجمن نیست مگر وهم و ظن
چشم نپوشیدهای عالم دیگر کجاست
دعوی طاقت مکن تا نکشی ننگ عجز
آبلهٔ پای شمع در خور ناز عصاست
گر نهای از اهل صدق دامن پاکان مگیر
آینه و روی زشت، کافر و روز جزاست
صبح قیامت دمید پردهٔ امکان درید
آینهٔ ما هنوز شبنم باغ حیاست
در پی حرص و هوس سوخت جهانی نفس
لیک نپرسید کس خانهٔ عبرت کجاست
بسکه تلاش جنون جام طلب زد به خون
آبلهٔ پا کنون کاسهٔ دست گداست
هستیکلفت قفس نیست صفابخشکس
در سر راه نفس آینه بخت آزماست
قافلهٔ حیرت است موجگهر تا محیط
ای امل آوارگان صورت رفتن کجاست
معبد حسن قبول آینهزار است و بس
عرض اجابت مبر، بینفسیها دعاست
کیست درین انجمن محرم عشق غیور
ما همه بیغیرتیم آینه درکربلاست
بیدل اگر محرمی رنج تک و دو مبر
در عرق سعی حرص خفت آب و بقاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و وضعیت انسانی میپردازد. شاعر با استفاده از نمادها و تصاویر مختلف، به تنهایی و دردی که در زندگی وجود دارد اشاره میکند. او بر این باور است که ما در جستجوی معانی عمیقتری از زندگی هستیم، اما در این راه، بارها با ضعفها و ناپاکیهای خود روبهرو میشویم. او به ناامیدی و حسرت در پیوند با هوسها و آرزوهای ناکام اشاره میکند و اینکه زندگی پر از تلاش و جستجو برای حقیقت است، اما در نهایت ممکن است بینتیجه باشد. در نهایت، شاعر به تمایز بین وجود ظاهری و باطن عمیقتر اشاره میکند و برداشتهای مختلف از عشق و تجربه انسانی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر دست سرنوشتی بر حال و روز ما نظارت دارد، پس راهی که در پیش داریم از خاک پای کسی خالی است که نتوانسته به ما کمک کند.
هوش مصنوعی: ما دل را به آرزوها و خواستهها گره زدهایم و از آنچه در دل داریم، چیزی نپرس. چون کسی که با ما آشنایی دارد، بهخاطر بیاعتناییاش به این خواستهها، بیشتر از بیگانگان دور است.
هوش مصنوعی: ما درگیر مشکلات زندگی خود هستیم و از واقعیتهای تلخ ما غفلت شده است. ما از آنچه که هستیم، جدا افتادهایم و در واقع، مانند آینهای که تصویرمان را نشان نمیدهد، از خودمان دور ماندهایم.
هوش مصنوعی: در آن طرف این جمع هیچ چیز جز خیال و تردید نیست، اما آیا نمیدانید که جهانی دیگر وجود دارد؟
هوش مصنوعی: ادعا نکن که تواناییات بیشتر از آنچه هست، زیرا که در این صورت مانع از خود را نشان دادن ناتوانیهایت میشوی. تو مانند شمعی هستی که بر روی نازکی پایش متکی است و نمیتواند خود را از آسیبها حفظ کند.
هوش مصنوعی: اگر از انسانهای درستکار نیستی، با افراد نیکوکار ارتباط برقرار نکن. آینه و چهره زشت خود را نشان نده، چون به روز حساب رسیدن خواهد رسید.
هوش مصنوعی: صبح قیامت فرارسیده و واقعیتها روشن شدهاند، اما همچنان وجود ما مثل آینهای است که در آن نشانههای زندگی و طراوت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر حرص و زیباییهای دنیا به ستوه آمده، اما هیچکس از جای عبرت و پندآموزی نپرسید.
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر شدت تمایل و آرزویش برای رسیدن به خواستههایش به زحمتهای زیادی دست زده و حالا نتیجهای که به دست آورده این است که در نهایت او تنها با کمی نان و عیش شبیه به گدایی مواجه است.
هوش مصنوعی: وجود ما محدود و همانند قفسی نیست که ما را حبس کند. آنچه به انسان آرامش و مسرت میبخشد، در واقع در مسیر زندگی و درون خود ما نهفته است و شبیه آینهای است که سرنوشت و آیندهمان را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: موجی از شک و حیرت در حال حرکت است و اطراف آن افرادی هستند که به دنبال حقیقت و پاسخ به سوالاتشان میباشند. اما در این میان، جای واقعی رفتن و حرکت چه میتواند باشد؟
هوش مصنوعی: معبد حسن قبول فقط جای آینه را دارد و دیگر هیچ. نیازی به ارائه درخواست نیست، زیرا درخواستهای بینفسی مثل دعاست.
هوش مصنوعی: در این جمع، چه کسی از راز عشق با خبر است؟ همه ما بدون احساس غیرت هستیم. آینهای که در صحنه کربلا قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر بیدل در دل خود کسی را پیدا کند که در رنج و سختی به او همراهی کند، نباید دلسرد شود، چرا که تلاش و کوشش او در نهایت به حفظ آبرو و ادامه زندگیاش خواهد انجامید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست
هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست
سرو بلندم تو را راست نشانی دهم
راستتر از سروقد نیست نشانی راست
هست گواه قمر چستی و خوبی و فر
[...]
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
[...]
در پی آن میدوید دل که نگاری کجاست
نوبت خوبان گذشت شاهد ما وقت ماست
بر سر آب حیات خیمه زده جان ما
این تن خاکی دوان بهر سرابی چراست
بر در بیگانگان هرزه چرا میرویم
[...]
قاعدهٔ روزگار پرورش ناسزاست
ورنه گداپیشه را دست تسلط چراست
عقل تبّرا کند از دل دنیاپرست
دل نبود گر نرفت بر روش عقل راست
دنیی و دین پیش ما هست مثال دو رعد
[...]
این همه پروانهها، سوخته از چپ و راست
شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟
شحنه اگر دوست بود، این همه بیداد چیست؟
وین همه آشوب چه؟ گر ملک از شهر ماست
چون نپسندد جفا نرگس سرمست یار؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.