به بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش
فشار چین جبین ریخت با عرق رنگش
درین چمن سر و برگ حضور رنگ کراست؟
حنا اگر نکشد دامن گل از چنگش
گلی که بوی وفای تو در نظر دارد
به سنگ هم چه خیال است بشکند رنگش
به حیرتم چه تمنا شکست دامن اشک
که درد آبله پایی نمیکند لنگش
خرد نداشت سر و برگ نشئهٔ تحقیق
ز یک دو جام رساندم به عالم بنگش
تلاش وادی نومیدیام از آن بیش است
که اشک سبحه کشد در شمار فرسنگش
مزار کوهکن آن دم که بیچراغ شود
فتیله ترکند از خون من رگ سنگش
اگر ز آینهٔ دل غبار بردارند
عبیر پیرهن کعبه جوشد از رنگش
نیافتیم در این عبرت انجمن سازی
که چون سپند نغلتد به سرمه آهنگش
به خویش باز نشد چشم ما ز وحشت عمر
دگر چه کار گشاید ز فرصت تنگش
به چار سوی تامل نیافتم بیدل
ترازویی که گرانتر ز دل بود سنگش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف احساسات و تفکرات عمیق خود میپردازد. او با استفاده از تصاویری زیبا و نمادین، به تنگی و فشار زندگی اشاره میکند و احساس ناامیدی و تلاش را در مواجهه با مشکلات بیان میکند. شاعر از شکستن و ناپایداری اوضاع میگوید و بر وفای عشق تأکید میکند. همچنین او به جستجوی حقیقت و تلاش برای فهم درست زندگی اشاره میکند و در نهایت، بر نگرانیهایش از عمر و فرصتهای از دست رفته تأکید میورزد. شعر در نهایت به نوعی به وجود درونی و سنگینی دل اشاره میکند که از وزن ناامیدی و چالشها ناشی میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت احساسات و هیجانات، چهرهاش به حالت نازکی و زیبایی در آمده و عرق بر پیشانیاش نشان از این دارد که چقدر تحت فشار است.
هوش مصنوعی: در این باغ، رنگ و زیبایی از کیست؟ اگر حنا نتواند دامن گل را از دستش بگیرد، چه بر این است؟
هوش مصنوعی: گلی که عطر صداقت و وفای تو را در نظر دارد، حتی اگر به سنگ برخورد کند، باز هم تصور نمیکند که رنگش آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: من در شگفتم چه آرزویی داشت که با گریهام شکست و اینکه درد زخم پایم را نمیتوانم نادیده بگیرم.
هوش مصنوعی: من درپی فهم عمیق و جستجوگری بودم، اما بیخبر از آن که در این راه ممکن است سر در گم شوم. به همین دلیل، با نوشیدن چند جام از این راز بزرگ، به جهانی دیگر قدم گذاشتم.
هوش مصنوعی: تلاش من در مسیر ناامیدی به قدری زیاد است که اشکهای من مانند دانههای تسبیح در شمار مسافتهایی که باید طی کنم، زیاد شدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که مزار سنگکنی به تاریکی فرو برود، فتیلهاش به خاطر خون من ترک خواهد خورد.
هوش مصنوعی: اگر از دل، غبار و کدورتها را پاک کنند، عطر و بوی خوشی مانند عطر پیراهن کعبه از آن بیرون میآید و نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در این دنیا، ما نتوانستهایم از تجربیات و درسآموزیها بهرهبرداری کنیم. مانند اینکه وقتی یک نی روشن میشود و به سرعت میچرخد، هیچ صدایی ایجاد نمیکند، این روند در مورد ما نیز صدق میکند.
هوش مصنوعی: چشم ما از ترس زندگی به خودی خود باز نمیشود؛ حالا با این فرصت محدود چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
هوش مصنوعی: در چهار طرف که فکر کردم، بیدل، هیچ ترازویی نیافتم که سنگینیاش بیشتر از دل باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.