گنجور

 
بیدل دهلوی

نوبهار است و جهان سیر چمنها دارد

وضع دیوانهٔ ما نیز تماشا دارد

دل اگر صاف شد از زخم زبان ایمن باش

دامن آینه از خار چه پروا دارد

اثر نالهٔ عشاق ز هر ساز مخواه

این نوایی‌ست که در پردهٔ دل جا دارد

ادب عشق اگر مانع شوخی نشود

خاک ما مرهم ناسور ثریا دارد

هیچکس رمز سویدای دل ما نشکافت

نفس سوختهٔ لاله معما دارد

عالم از هرزه‌دوی اینهمه بر ما تنگ است

گرد ماگر شکند دامن صحرا دارد

کفر و دین مانع تحقیق نگاهان نشود

سیل هر سوگذرد راه به دریا دارد

صد چمن لاله وگل زد قدح نازبه سنگ

قمری از سرو همان‌گردن مینا دارد

به طواف در دل‌کوش‌که آیینهٔ مهر

جوهر بینش اگر دارد از آنجا دارد

وحشت ریگ روان صیقل این آینه است

که به صحرای جنون آبله هم پا دارد

مو به مو حسرت نیرنگ تماشای توایم

شمع‌، سامان نگه در همه اعضا دارد

بیدل از حیرت آیینهٔ ما هیچ مپرس

نشئهٔ جوهر تحقیق اثرها دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

ترکم امروز مگر رای تماشا دارد

که برون آمده آهنگ بصحرا دارد

طره چون غالیه گرد سمنش حلقه زده

خه بنام ایزد یارب که چه سودا دارد

لعل شکر شکنش پرده مرجان سازد

[...]

ظهیر فاریابی

گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد

سر می خوردن آن خرگه مینا دارد

سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال

گلبن فتح مَلک سرّ ثریا دارد

تاج بخش ملکان شاه جوانبخت جوان

[...]

عبید زاکانی

باز گل جلوه‌کنان روی به صحرا دارد

نوجوان است سر عیش و تماشا دارد

خار در پهلو و پا در گل و خوش میخندد

لطف بین کین گل نورستهٔ رعنا دارد

آب هر لحظه چو داود زره میسازد

[...]

ناصر بخارایی

آنکه منزل چو مه از برج ثریا دارد

در سخا دست چو کان و دل دریا دارد

مفخر آل کیان خسرو عادل هوشنگ

که به اقبال سکندر دل دریا دارد

آن جهانگیر جوان‌بخت که در روز مصاف

[...]

صوفی محمد هروی

هر که دل در هوس آن بت رعنا دارد

گو درآ زود که بر دیده من جا دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه