نغمه رنگ افتاده نقش بینشان تأثیر ما
مطربی کوکز سر ناخنکشد تصویر ما
سرمه تفسیر حیا عنوانکتاب عبرتیم
تهمت تقریرنتوان بست برتحریر ما
قبل و بعد عالم تجدید، تجدید است و بس
نیست تقدیمیکه بیشی جوید ازتأخیر ما
از شرار سنگ نتوان بست نام روشنی
رنگ شب درد چراغ خانهٔ دلگیر ما
ای فلک بر آه ما چندین میفشان دست رد
کزکمانت ناگهان زه بگسلاند تیر ما
از خروش آباد توفان جنون جوشیدهایم
بیصدا نقاش هم مشکلکشد زنجیر ما
شرم هستی عالمی را در عرق خوابانده است
یکگره دارد چو شبنم رشتهٔ تسخیر ما
از طلسم خاک اگرگردی دمد افشاندهگیر
کرد پیش از خواب دیدن خواب ما تعبیر ما
پای در دامان ناز از خویش میباید رمید
سایهٔ مژگان صیادیست بر نخجیر ما
خاک بیآبیم امّا شرم معمار قضا
تا نمی در جبهه دارد نیست بیتعمیر ما
کشتهٔ خاصیت شمشیر بیداد توایم
رنگتا باقیست خون میریزد ازتصویر ما
بیدل افلاس آبروی مرد میریزد به خاک
بینیامی برد آخر جوهر از شمشیر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوعاتی چون هویت، تاثیرات عواطف انسانی و همچنین تضادهای موجود در زندگی میپردازد. شاعر از طریق تصاویری نظیر رنگ، خواب، طبیعت، و جنگ، احساسات عمیق و پیچیدهای را بیان میکند. همچنین، به تحولات زمان و تاثیر آنها بر زندگی و سرنوشت انسانها اشاره دارد. در این شعر، احساس شرم و ناتوانی نیز در مواجهه با تقدیر و قضاوت دیگران به وضوح دیده میشود. شاعر با زبانی استعاری و نمادین، به معضلات و چالشهای اجتماعی پرداخته و بیان میکند که چگونه تجربههای دردناک و دشوار میتوانند بر هویت و جایگاه فرد تأثیر بگذارند.
هوش مصنوعی: آوای رنگباخته و اثر بینام ما، شبیه به نغمهای است که هنگام ناخنکشیدن بر روی ساز، تصویر ما را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: عزت و شأن حیا، مانند سرمهای است که بر چشمان دل نشسته و زیبایی آن را نمایان میسازد. ما درس عبرت و داستان عبرتآموزی را در این کتاب به تصویر کشیدهایم، ولی نمیتوانیم تنها با کلمات، تهمتها و نقدهای بیاساس را از زندگیمان حذف کنیم.
هوش مصنوعی: قبل و بعد از عالم تجدید، همه چیز دایماً در حال تغییر و تحول است و هیچ چیز قابل توجهی نیست که بتواند از تأخیر ما فرار کند.
هوش مصنوعی: اگر سنگی را به عنوان آتش بگذاریم، نمیتوانیم نام روشنی را بر آن بگذاریم، چرا که شب را با درد و ناراحتی در دل خانهای تاریک سپری میکنیم.
هوش مصنوعی: ای آسمان! چرا بر درد و آه ما بیتوجهی و دست رد به ما میزنی؟ از کمان تو ناگهان تیر ما خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: در جوش و خروش بحرانی که ناشی از دیوانگی است، ما همچنان بیصدا و آرامیم. مانند نقاشی که با دقت و تمرکز بر روی آثارش کار میکند، مشکلات و رنجهای ما را به تصویر میکشد، حتی اگر در بند و زنجیر باشیم.
هوش مصنوعی: آب و هوای این دنیا به گونهای است که شرم و حیا بر آن حاکم شده و به خواب رفته است. ما نیز مانند شبنمی در یک گره گیر افتادهایم و این وضعیت باعث میشود که نتوانیم خود را از محدودیتها رها کنیم.
هوش مصنوعی: اگر از جادو و طلسم خاک رها شوی، پیش از خواب دیدن، تعبیر خواب ما را به خاطر بسپار.
هوش مصنوعی: انسان باید از زودباوری و از دامهای ناز و فریب دوری کند، زیرا زیبایی و جذابیت گاهی میتواند شکارچی و مضر باشد. نگاه معصوم و دلربای کسی ممکن است به مانند سایهای باشد که به ما آسیب میزند و ما را به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: ما از خاک و زمینیم و بیآب و رونق، ولی معمار سرنوشت شرم دارد از ما، زیرا ما هنوز جانی در خود داریم و نابود نشدهایم.
هوش مصنوعی: ما تحت تأثیر ویژگیهای ظالمانه تو قرار گرفتهایم و تا زمانی که این رنگ باقی بماند، خون ما همچنان از تصویر ما جاری خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به دشواریهای زندگی و تأثیر آن بر شخصیت و اعتبار انسان اشاره میکند. او میگوید که فقر و کمبود امکانات میتواند باعث از میان رفتن عزت و شرافت یک مرد شود. همچنین، به نوعی از حالت ناامیدی و تلخی زندگی اشاره دارد که در نهایت این مشکلات، اثر منفی بر شخصیت او میگذارد و به ویژه تأکید میکند که این دشواریها باعث میشود جوهر واقعی انسان در شرایط سخت به چالش کشیده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما
ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما
گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست
همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ
[...]
ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما
کس نمیداند به غیر از پیر ما، تدبیر ما
خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر میکند
ساقیا میده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما
ما که از دور ازل مستیم و عاشق، تا کنون
[...]
مایل عشق خرابات است عقل پیر ما
تا چه آرد بر سر ما پیر بیتدبیر ما
من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را
این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما
عشق را اکسیر گویند، وجهی ظاهرست
[...]
دوش از مسجد سویِ میخانه آمد پیرِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما؟
ما مریدان روی سویِ قبله چون آریم چون؟
روی سویِ خانهٔ خَمّار دارد پیرِ ما
در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم
[...]
ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما
التفات خاطر پیران بود تدبیر ما
زآب چشم ما کند زنجیر سازی باد آه
تا کشد سرو قدت را پای در زنجیر ما
«والضحی » باشد کنایت زان دوزخ «والشمس » نیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.