فلک نبست ره صبح لاابالی من
پلگ داغ شد از وحشت غزالی من
به نقص قانعم از مشق اعتبارکمال
دمید نقطهٔ بدر از خط هلالی من
خم بنای سجودم بلندیی دارد
که چرخ شیشه بچیند به طاق عالی من
دماغ چینی اقبال موی بینی کیست
جنون فقر اگر نشکند سفالی من
کسی فسانهٔ ابرام تا کجا شنود
کری بهگوش جهان بست هرزه نالی من
به ناله روز کنم تا ز خود برون آیم
قفس تراش برآمد شکسته بالی من
در انتظارکه محومکه همچو پرتو شمع
نشسته است ز خود رفتنم حوالی من
گدای خامشم اما به هر دری که رسم
کریم میشنود حرف بیسوالی من
طلسم من چو حباب آشیان عنقا بود
نفس پر از دو جهان کرد جای خالی من
به هر چه گوش نهی قصهٔ پریشانیست
تنیده است بر آفاق شیر قالی من
فروغ کوکب عشاق اگر بهاین رنگ است
به اخگری نرسد تا ابد زگالی من
چو تخم آبله بیدل سر هوس نکشید
به هیچ فصل نموهای پایمالی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به درد دل و احساساتی عمیق اشاره دارد. شاعر از ناکامیها و ناامیدیهای خود سخن میگوید و از نبود روشنایی و امید در زندگیاش مینالد. او در قالب استعارهها و تصاویری همچون «قفس» و «خواب» به توصیف احساساتی چون تنهایی و بیرمق بودن میپردازد. شاعر به جستجوی راهی برای رهایی از این بیحالی و غم است و در عین حال بر روی موضوعاتی چون عشق و آرزو نیز تأکید میکند. در نهایت، او یادآور میشود که هرچه گوش بدهی، داستان پریشانی در اطرافش است و به نظر میرسد که زندگی هیچگاه رنگی از خوشی و امید نخواهد دید.
هوش مصنوعی: آسمان نتوانست مانع بیداری صبح بیخیالی من شود و درد و رنج من از ترس آن غزال، به شدت افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: من به نقص و کمبود خود راضیام، چرا که نشانهای از کمال در زندگیام گنجانده شده است. همچون نقطهای از ماه که در خط هلالی من به درخشش درآمده است.
هوش مصنوعی: سجدهام خمیدگی خاصی دارد که به اندازهای بلند است که اگر بخواهند، حتی میتوانند شیشهای را بر روی گنبد بلند من قرار دهند.
هوش مصنوعی: شخصی به نام اقبال به خاطر تلاش و تلاشهایش در زندگی، به دنبال شناخت شخصیت و جاذبه های خودش است. او همچنین به فقر اشاره میکند و میپرسد که آیا این وضعیت میتواند به او آسیب بزند یا نه. در نهایت، او به بیتوجهی به این مشکلات اشاره دارد، مانند اینکه برخی از چیزها نمیتوانند او را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: کسی داستان ابراهیم را تا کجا میشنود؟ چرا که گوش جهانیان به صداهای بیفایده من بسته شده است.
هوش مصنوعی: برای رهایی از خودم، هر روز با ناله و فریاد به سر میبرم، گویی که زندانی هستم و بالهای شکستهام به خاطر زنجیرهایی که به من بسته شده، در قفس مانده است.
هوش مصنوعی: در انتظار آن لحظهای هستم که مانند شعله شمع خاموش شوم و از خود دور شوم.
هوش مصنوعی: من گدای خاموشی هستم، اما وقتی به هر جا میروم، کریم (بخیل) به حرفهای بیپاسخ من گوش میدهد.
هوش مصنوعی: طلسم من مانند حبابی بود که در آشیان پرندهای افسانهای قرار داشت. نفس من پر از دو جهان شد و جای خالی من را پر کرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آن توجه کنی، داستانی از پریشانی و آشفتگی است که بر گسترههای زندگی من بافته شده است.
هوش مصنوعی: اگر شور و شوق عاشقان به این شکل باشد، آتش عشق هرگز به خاکستر من نخواهد رسید و تا همیشه برقرار است.
هوش مصنوعی: مانند تخم آبله، دلم آرزوی چیزی را در سر ندارد و در هیچ زمانی و در هیچ شرایطی، از رشد و نمو احساسات نادیدهگرفتهشدهام نمیگذرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.