آه که با دلم نبست عهد وفاق الفتی
چون نفسم به سر شکست گرد هوای غربتی
جنس کساد جوهرم نیست قبول هیچکس
خاک خورد مگر ز شرم سجدهٔ هیچ قیمتی
داد ز کم بضاعتی آه ز سست همتی
معصیت آتشی نیافت در خور ابر رحمتی
چند خراشدم دماغ دود چراغ آرزو
یأس حصول مدعاست ای دم سرد همتی
آفت اعتبار کس ننگ مقلدی مباد
سوخت بنای شمع منگریهٔ بیندامتی
ریگ روان کجا برد شکوهٔ درد جستجو
از تک هرزه دو ندید آبله هم مروتی
دل به گداز غم نساخت دیده ز بی نمیگداخت
داد ندامتم نداد یکدو عرق خجالتی
با همه امتلای کام نیست ز حرص سیریام
کاش دمی چو بندنیلب گزدم حلاوتی
همت سعی نیستی تا به کجا رساندم
خاک مرا به چرخ برد یاد بلند قامتی
همدم صبح محشرم در تک و پوی جانکنی
تا نفسم به لب رسد میگذرد قیامتی
راحت بوریای فقرناز هزار جلوه داشت
من بهگمان خوب بخت پا زدهام به دولتی
بیدل اگر تو محرمی دم مزن از حدیث عشق
بست زبان علم و فن معنی بیعبارتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نوعی دلشکستگی و غم ناشی از غربت و شرمندگی اشاره میکند. او از عدم توانایی خود در برآورده کردن آرزوها و ناتوانی در حفظ عهد و محبت مینالد. حسرت و یأس از ناکامیها و معصیتها، آتش ناکامی او را بیش از پیش شعلهور میکند. شاعر به فقدان امید و خستگی از زندگی اشاره دارد و از بیکسی و تنهایی رنج میبرد. او احساس میکند که هرچه تلاش میکند، به نتیجهای نمیرسد و ناتوانیاش او را به شدت آزار میدهد. در نهایت، او از عشق و علم سخن میگوید و میخواهد که از آنها استفاده کند، اما در عین حال، ناامیدیاش غالب است.
هوش مصنوعی: ای وای که دل من با کسی که به آن عشق ورزیدم قرارداد وفاداری نبسته است. عشق و دوستی من مانند نفس من به پایان رسیده و به خاطر دوری از آن شخص به شدت غمگین و بیقرارم.
هوش مصنوعی: من چیزی نیستم که به راحتی پایین بیاید و به دست هر کسی بیفتد، مگر اینکه از شرم و احترام به ارزش واقعی خود، در برابر کسی که شایستهاش است، خم شوم.
هوش مصنوعی: از کمبود توانایی خود ناله میکنم و از ضعف ارادهام آه میکشم؛ نه عذاب معصیت، آتشی در خور رحمت بیکران ندارد.
هوش مصنوعی: من بارها آسیب دیدم و به آرزوها و امیدهایم جراحت وارد شده است. حالا ای نفس سرد، به من کمک کن تا از این ناامیدی بیرون بیایم و به آرزوهایم برسم.
هوش مصنوعی: بگذار هیچکس به اعتبار خودش آسیب نبیند و مایه ننگ کسی نشود. نگذار سوختن شمع من به خاطر گریهای باشد که بیدلیل و بدون عزت به راه افتاده است.
هوش مصنوعی: در جستجوی درد و رنج، گویی سنگ و شن در حال حرکت هستند. اما آیا در این مسیر به چیزی میرسند؟ شاید به ضعف یا بیاعتنایی، اما همیشه باید با صداقت و شرف رفتار کرد و به آن اعتنا داشت.
هوش مصنوعی: دل به خاطر غم نمیسوزد و چشم نیز به خاطر نبودن کسی اشک نمیریزد. بر افشاندن ندامت و پشیمانی هم نپرداختم و از خجالت تنها یک قطره عرق بر چهرهام جاری شد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سیر شدهام و کام من پر از لذت است، اما هنوز احساس میکنم که به شدت بر سر حریص بودنم به خوراک دنبال لذتی هستم. ای کاش لحظهای به شیرینی دندان زدن به لبی دست پیدا میکردم.
هوش مصنوعی: تلاش و همت من را نمیتوان نادیده گرفت که چگونه توانستم خاک را به آسمان برسانم و یاد بلند قامتیم را در ذهنها نگه دارم.
هوش مصنوعی: صبح روز قیامت، من در حالتی پر از اضطراب و در تکاپو هستم. تا زمانی که نفسهایم به پایان برسد، این وضعیت به سختی ادامه دارد و مانند قیامتی برایم میگذرد.
هوش مصنوعی: فقر با زیباییها و جلوههای خود راحتی خاصی به من میدهد و من فکر میکنم که با خوششانسی به مرحلهای از زندگی رسیدهام که به نعمت و ثروت دست یافتهام.
هوش مصنوعی: اگر بیدل، تو با کسی آشنا هستی، در مورد عشق صحبت نکن. به جای آن، علم و فن را کنار بگذار و به زیبا صحبت کردن توجه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کعبه طواف میکند بر سر کوی یک بتی
این چه بتی است ای خدا این چه بلا و آفتی
ماه درست پیش او قرص شکسته بستهای
بر شکرش نباتها چون مگسی است زحمتی
جمله ملوک راه دین جمله ملایک امین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.