گنجور

 
بیدل دهلوی

بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم

می‌توان از موی چینی سایه ‌کردن بر سرم

صد عدم از جلوه زار هستی آن سو می‌پرم

گر پری از شیشه بیرونست من بیرون‌ترم

مستی حیرت خروشم آنقدر بی پرده نیست

موج می دارد رگ خوابی به چشم ساغرم

جوهر آیینه در مژگان نگه می‌پرورد

حیرتی دارم‌ که توفان جنون را لنگرم

چون سپندم آرزوها به که در دل خون شود

ورنه تا پر می‌فشاند ناله من خاکسترم

هیچکس آیینه‌دار ناتوانیها مباد

انفعال شخص پیدایی‌ست جسم لاغرم

هستی من بر عدم می‌چربد از بی‌حاصلی

خاک را تر کرد خشکیهای آب گوهرم

کس ندارد زین چمن سامان یک شبنم تمیز

چون بهار از رنگ هر گل صد گریبان می‌درم

خاک من صد درد دل توفان غبار تنگی است

حسرت بیمار عشقم ناله دارد بسترم

واعظ هنگامهٔ این عبرت آبادم چو صبح

زخم دل تا چرخ دارد نردبان منبرم

کاش بیدل پیش از آهنگ غرور خودسری

خجلت پرواز چون ابر از عرق ریزد پرم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوسعید ابوالخیر

معدن شادیست این معدن جود و کرم

قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم

قطران تبریزی

مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم

گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم

من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم

گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم

هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم

[...]

عین‌القضات همدانی

ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم

قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم

انوری

گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی

ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم

بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی

خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم

منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی

[...]

خاقانی

هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم

عالمی از عالم وحدت به کف می‌آورم

تخت و خاتم نی و کوس رب هب‌لی می‌زنم

طور آتش نی و در اوج انا الله می‌پرم

هرچه نقش نفس می‌بینم به دریا می‌دهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه