خلقی است شمعوار در این قحط جای فیض
قانع به اشک و آه ز آب و هوای فیض
بیهوده بر ترانهٔ وهم و گمان مپیچ
قانون این بساط ندارد نوای فیض
از صبح این چمن نکشی ساغر فریب
خمیازه موج میزند از خندههای فیض
نام کرم اگر شنوی در جهان بس است
اینجا گذشته است ز عنقا همای فیض
حشر هوس ز شور کرم گرد میکند
امن است هرکجا بهمیان نیست پایفیض
اقبال ظلم پایه بهاوجی رسانده است
کانجا نمیرسد ز ضعیفی دعای فیض
چشمت ز خواب باز نگردیده صبح رفت
ترسم زگریه وانکشی خونبهای فیض
گرد حقیقتی به نظر عرضه میدهند
تا چشم کیست قابل این توتیای فیض
از دود آه منصب داغ جنون بلند
گلزار غیر ابر ندارد لوای فیض
عمریست درکمینگه ساز خموشیام
چین کرده است ناله کمند رسای فیض
آخر بهخواب مرگ کشد صبح پیریت
افسون لغزش مژه دارد صفای فیض
آغوش صبح میکند اینجا وداع شب
بیدل بقدر نفی تو خالیست جای فیض
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از خشکی و کمبود در زندگی میپردازد، جایی که فیض و نعمتها به نظر نمیرسند. شاعر به یک خودبسندگی در برابر شرایط سخت اشاره میکند و تأکید دارد که نباید به امیدهای کاذب دل بست. او از بیوفایی دنیا و عدم برآورده شدن آرزوها سخن میگوید و بیان میکند که حتی دعای ضعیفان نیز نمیتواند به آنها کمک کند. در نهایت، شاعر به خطر خواب غفلت اشاره میکند، به همراه ناامیدی از پیدا کردن حقیقت در دنیایی که در آن فیض و نعمتها کمرنگ شدهاند. این اشعار به نوعی نشاندهندهٔ ناامیدی و تلخی در زندگی هستند.
هوش مصنوعی: در این شرایط نامساعد که فضای فیض و برکت کم است، افرادی مانند شمع درخشان و دلسوز هستند که با اشک و ناله به اندک فیضی که دارند قانعند.
هوش مصنوعی: به طور بیهوده در اوهام و گمانها غرق نشو، زیرا این وضعیت و این دنیا دیگر صدای فیض و بهرهمندی ندارد.
هوش مصنوعی: از آغاز صبح، اگر از این باغ ساغری پر از فریب نیاوری، امواج خوشحالی از خندههای فیض در دل این چمن جاری خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر نام کرم را در دنیا بشنوی، همین برایت کافی است. اینجا دیگر خبری از عنقا نیست؛ در عوض، همای فضل و نعمت در این مکان حضور دارد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اشتیاق و آرزو به خاطر محبت و لطف الهی برپا میشود. هر کجا که در میانه این ماجرا، فیض و رحمت خداوند حضور نداشته باشد، امن و راحت نیست.
هوش مصنوعی: ظلم و ستم به حدی رسیده که هیچ دعای سزایی از ناتوانان به این اوج نمیتواند برسد.
هوش مصنوعی: چشمانت هنوز از خواب بیدار نشده و صبح هم گذشته است، میترسم که از شدت اندوهی که در دل داری، اشک بریزی و قدر و منزلت بهرههایی که به دست آوردهای، را از دست دهی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که برخی از افراد تلاش میکنند حقیقتی را به نمایش بگذارند، اما تنها چشمهایی میتوانند آن را ببینند که واقعاً لیاقت درک این نعمت را داشته باشند.
هوش مصنوعی: از غم و اندوه ناشی از نبود شغل و مقام، داغی به جان دارم که مانند گلی در باغ است، اما این گل، بدون ابر و باران نمیتواند به زندگی ادامه دهد و از نعمتها محروم است.
هوش مصنوعی: سالهاست که در انتظار این هستم که صدای سکوت را بشنوم و این انتظار به یک حس عمیق منجر شده است، گویی نالهای که در درونم وجود دارد، مانند گرهای به زنجیری از نعمتها وصل شده است.
هوش مصنوعی: در پایان، بیداری سپیدهدم زندگی باعث میشود که انسان به خواب مرگ فرو رود. این خواب به نوعی جادوی زمان پیری است و لرزش مژهها نشان از زیبایی و لطفی دارد که در این لحظات وجود دارد.
هوش مصنوعی: در آغوش صبح، شب به آرامی وداع میکند و فضای اینجا به اندازهای خالی است که کاروان خواستههای تو در آن جا دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بی خبر مسوز نفس در هوای فیض
بی چاک سینه نیست چو صبح آشنای فیض
ای دانه کلفت ندمیدن غنیمت است
رسوا مشو به علت نشو و نمای فیض
تنها نه رسم جود و کرم در جهان نماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.