ای ز لعلت سخن گلاب فروش
نگه از نرگست شراب فروش
تیغ ناز تو موجها دارد
از سر بیدلان حباب فروش
زبن دو نیرنگ قطع نتوان کرد
جلوهگر باش یا نقاب فروش
ذرهای مهر بینشان خودی
هرکجا باشی آفتاب فروش
زاهدا کار عشق بیسببی است
تو دعاهای مستجاب فروش
فرصت اینجا ترانهٔ عنقاست
گر توقف کنی شتاب فروش
میروی چشم بسته زین بازار
جنسهای نگه به خواب فروش
نقش هر ذرهای که میبینی
آفتابی است انتخاب فروش
زندگانی قماش راحت نیست
تا نفس داری اضطراب فروش
برق تازان ز خود برون رفتند
حیرت ما همان رکاب فروش
حرف بیموقع از حیا دور است
آبم از پیری شباب فروش
ای شعورت خیالباف جنون
این کتانها به ماهتاب فروش
همه سقای آبروی خودند
یک دو گوهر تو نیز آب فروش
بیدل اینجا کجاست دام و چه صید
دلکمندیست پیچ و تاب فروش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و از تاثیرات عشق و دلباختگی بر زندگی سخن میگوید. او با بازی با واژگان و تصویریسازیهای زیبا، عشق را به عنوان یک هنر و تجربهای خاص معرفی میکند. شاعر به دوگانگی و نیرنگهای عشق اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که عشق واقعی فراتر از ظاهر و نقشهایی است که افراد بر عهده دارند. در این دنیای پر از زیبایی و تلاطم، او زندگی را به گونهای تصویر میکند که همواره ناپایدار و مشوش به نظر میرسد. از نظر شاعر، در این بازار عشق، هر ذرهای نشان از نور و زیبایی دارد و زندگی همچون قماشی، پر از اضطراب است. در نهایت، او به جستجو و کشف حقیقت و عمق عشق در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از وجود زیبایت و شیرینی حرفهایت بوی گلاب میآید، نگاهت مانند نگاه نگینی است که شراب را میفروشد.
هوش مصنوعی: تیغ ناز تو مانند موجهایی است که از سر دلباختگان حباب فروشی میکند.
هوش مصنوعی: اگر از دو چهره یا نیرنگ استفاده کنی، نمیتوانی یکی را کنار بگذاری. پس یا خود را به طور واقعی نشان بده یا نقاب بزن و ظاهر را بفروش.
هوش مصنوعی: هر جا که باشی، اگر ذرهای از عشق و محبت را با خود داشته باشی، مانند آفتاب درخشانی خواهی بود که نورش همه جا را روشن میکند.
هوش مصنوعی: ای زاهد، کار عشق بدون دلیل و سبب است؛ تو که ادعای دعاهای مستجاب را داری.
هوش مصنوعی: فرصت در اینجا مانند آهنگ پرندهای نادر و زیباست؛ اگر درنگ کنی، از دستت میرود و دیگر نمیتوانی آن را به دست آوری.
هوش مصنوعی: تو بیخبر و با چشمان بسته از این بازار میگذری، در حالی که اجناس نگاهها در خواب به فروش میرسند.
هوش مصنوعی: هر ذرهای که میبینی، نشانهای از نور و زیبایی است که انتخابهای ما در زندگی را نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: زندگی همچون پارچهای نیست که راحت و بدون مشکل باشد. تا زمانیکه نفس میکشید، همیشه در اضطراب و نگرانی خواهید بود.
هوش مصنوعی: برق درخشان از خود بیرون میآید و ما در حیرت، همانند کسانی هستیم که رکاب را میفروشند.
هوش مصنوعی: سخن گفتن در زمان نامناسب نشاندهندهی بیادبی است. من به خاطر پیری، جوانیام را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: ای عقل و هوش تو که در اوهام به سر میبری، این پارچههای نازک را به نور ماه بسپار.
هوش مصنوعی: همه انسانها در تلاشند تا آبروی خود را حفظ کنند، پس تو هم بکوش و به گونهای عمل کن که به دیگران آسیب نرسانی.
هوش مصنوعی: بیدل، در اینجا به دنبال چه چیزی هستی؟ در این دام و تله، چه شکار دلنشینی وجود دارد که بر اثر پیچ و تاب وجودش، موجب حیرت شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از قدش جلوه انتخاب فروش
از رخش باده آفتاب فروش
عشق در پرده جلوه گر شده باز
دیده حیرتم نقاب فروش
غفلت آباد سرنوشت من است
[...]
آه از این جلوهٔ نقاب فروش
بحر در جیب و ما حباب فروش
تو و صد موج گوهر تمکین
من و یک اشک اضطراب فروش
انفعال است شبنم این باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.