دل به زلف یار هم آرام نتوانستکرد
این مسافر منزلی در شام نتوانست کرد
جوش خط با آن فسون دستگاه دلبری
وحشی حسن بتان را رام نتوانست کرد
با همه شوری که وقف پستهٔ خندان اوست
رفع تلخی های آن بادام نتوانست کرد
همچو من از سرنگونی طالعی دارد حباب
کز خم دریا میی در جام نتوانستکرد
نیست در بحر محبت جز دل بیتاب من
ماهییکز فلس فرق دام نتوانست کرد
مشت خاک من هواپرورد جولان تو بود
پایمالش گردش ایام نتوانست کرد
چرخ گو مفریب از جا هم که سعی باغبان
پختگیهای ثمر را خام نتوانستکرد
همچو شبنم زین گلستان فسکه وحشت میکشم
آب در آیینهام آرام نتوانستکرد
موج گوهر با همه خشکی نشد محتاج آب
طبع استغنا نظر ابرام نتوانستکرد
نالهها در دل فسرد اما نبست احرام لب
گرد این کاشانه سیر بام نتوانست کرد
اخگر ما شور خاکستر دماند از سوختن
این نگین شد خاک و ترک نام نتوانست کرد
سوخت بیدل غافل از خود شعلهٔ تصویر ما
یک شرر برق نگاهی وام نتوانستکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیق و ناامیدی خود پرداخته است. او به ناکامی در آرامش در کنار یار، و عدم توانایی در فراموش کردن دردها و تلخیهای عشق اشاره میکند. شاعر به تصاویری از عشق و دلباختگی میپردازد و به ناتوانی خود در مدیریت احساسات و تاثیری که عشق بر او گذاشته، اعتراف میکند. همچنین، او به پیری و گذر زمان، و تأثیر آن بر زندگی و احساساتش اشاره دارد. در نهایت، این شعر احساساتی همچون شور، ناامیدی و عشق را به تصویر میکشد و از ناتوانی در تغییر وضعیت و آرامش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دل به زلف محبوب آرام نمیگیرد، مثل اینکه این مسافر هیچ وقت نتوانسته در شهر شام منزل کند.
هوش مصنوعی: جریان نوشتن با زیبایی و جذابیت خاصی که دارد، نتوانسته است زیباییهای دلربای محبوبان را تحت کنترل درآورد.
هوش مصنوعی: با وجود همه شور و شوقی که برای پستهٔ خوشمزهاش وجود دارد، اما این نمیتواند تلخیهای آن بادام را برطرف کند.
هوش مصنوعی: حبابی که در دریا ایجاد شده، به سرنوشت نامساعد من مشابه است. او نمیتواند در جامی که از دریای نامعین به وجود آمده، ادامه حیات دهد. یعنی حباب به دلیل شرایط خاص خود، نمیتواند در این ظرف پایدار بماند.
هوش مصنوعی: در دریای عشق فقط دل بیتاب من وجود دارد، مانند ماهی که نتوانسته از دام فلس خود رها شود.
هوش مصنوعی: من ترس و ناامیدیام را در پی هوا و آرزوی تو تجربه کردم، اما چرخهای زمان نتوانستند بر آن غلبه کنند.
هوش مصنوعی: چرخ فلک را فریب نده، زیرا تلاش باغبان هم نتوانسته میوههای نرسیده را به حد کمال برساند.
هوش مصنوعی: من مانند شبنم از این گلستان پر از زیبایی و شگفتی، احساس ترس و وحشت میکنم و نمیتوانم در آینهی وجودم آرامش پیدا کنم.
هوش مصنوعی: موج و گوهر (جواهر) با وجود تمام خشکیشان به آب نیازی ندارند، زیرا که ذاتشان به گونهای است که مستقل و بینیاز هستند و نمیتوانند تحت تأثیر قرار گیرند.
هوش مصنوعی: صدای نالهها در دل خاموش شده، اما نتوانستند از احرام سکوت بکاهند. نمیتوان از این خانه به آسمان صعود کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به تجربیات تلخ و دردناک اشاره دارد. شاعر میگوید که آتش وجود او به طور کامل سوخته و فقط خاکستر باقی مانده است. این خاکستر، نشانهای از گذشتهای است که دیگر وجود ندارد و نام و یاد آن نیز فراموش میشود. در واقع، درد و رنجی که او کشیده، آنقدر عمیق است که دیگر نمیتواند هیچ نشانهای از خود و نامش باقی بگذارد.
هوش مصنوعی: بیدل در سوز و گداز عشق خود غافل از حال خویش است. از شدت شوق و اشتیاقش، یک نگاه پر از برق نمیتواند به او کمک کند؛ چون تصویر محبوبش به قدری در دلش شعلهور است که هیچ چیز دیگری نمیتواند آن را خاموش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در غبار خط همان زلفش بود جویای دل
خاک سیر از صید چشم دام نتوانست کرد
بس که دلها را غم آغاز پرتشویش داشت
هیچ کس اندیشه انجام نتوانست کرد
شنبه و آدینه را با هم که خواهد صلح داد؟
[...]
وحشت ما را تعلق رام نتوانست کرد
بادهٔ ما هیچکس در جام نتوانستکرد
در عدم هم قسمت خاکم همان آوارگیست
مرگ، آغاز مرا انجام نتوانست کرد
رحمکن بر حال محرومیکه مانند سپند
[...]
مرغ دل با زلف او آرام نتوانست کرد
گر چه مرغی آشیان در دام نتوانست کرد
بارها کردیم ساز می کشی از باده هم
چاره ی نا سازی ایام نتوانست کرد
شد چنان شرمنده از رنگ لب میگون یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.