گنجور

 
بیدل دهلوی

چشم من بی‌تو طلسمی است بهم بسته ز عالم

این معمای تحیر تو مگر بازگشایی

مقصد بینش اگر حیرت دیدار تو باشد

از چه خودبین نشود کس که تو در کسوت مایی

بی‌ادب بس که به راه طلبت راه گشودم

می‌زند آبله‌ام از سر عبرت کف پایی

طایر نامه‌بر شوقم و پرواز ندارم

چقدر آب‌ کنم دل که شود ناله هوایی

بست زیر فلک آزادگی‌ام نقش فشردن

ناله در کوچهٔ نی شد گره از تنگ فضایی

خنده عمری‌ست نمی‌آیدم از کلفت هستی

حاصلی نیست در اینجا تو هم ای‌ گریه نیایی

دل ز نیرنگ تو خون شد، خرد آشفت و جنون شد

ای جهان شوخی رنگ تو، تو بیرنگ چرایی

دل بیدل نکند قطع تعلق ز خیالت

حیرت و آینه را نیست ز هم رنگ جدایی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

تو چه ترکی تو چه ترکی که به رخ فرّ همایی

ز منت شرم نیاید که به من رخ ننمائی

من بیچاره مسکین که به هجر تو اسیرم

تو خودم باز نپرسی که تو چونی و کجائی

چه شکایت کنم از تو که تو خود نیک شناسی

[...]

مولانا

مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی

و اگر نیز بیایی بروی زود نپایی

هله ای دیده و نورم گه آن شد که بشورم

پی موسی تو طورم شدی از طور کجایی

اگرم خصم بخندد و گرم شحنه ببندد

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

[...]

اوحدی

گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی

ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی

بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی

مکن اینها، که نکردیم نگاهت به خطایی

بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه