حیرت قفسمکو اثر عجز و رسایی
مجبور ادب را چه وصال و چه جدایی
آیینه وتسلیم فضولی، چه خیالست
رنگی ننماییمکه آنرا ننمایی
وقستکه چون آبله ازپوست برآییم
کز خویش برون میکشدم تنگ قبایی
از بسکه به دل ناخن تدبیر شکستم
چون غنچه دمید از نفسم عقده گشایی
خوشباش که کس مانع آزادگیت نیست
عالم همه راه است گر از خویش برآیی
ای حسن معیت ز فریبت نگهم سوخت
یک پرده عیانترکه بسی دور نمایی
برگنج همان صورت ویرانه نقابست
پوشد مگرت بندگی آثار خدایی
در بحر چرا قطرهٔ ما بحر نباشد
در بزم کریمان چه خیالست گدایی
از لاف حذرکن که درین عرصه مبادا
پرواز فروشی و فسردن به درآیی
رفع هوس از طینت مردم چه خیالست
زبن قافله بیرون نرود هرزه درآیی
نتوان شدن از وهم وجود و عدم آزاد
با دام و قفس ساز که دور است رهایی
حاصل نکنی صندل درد سر هستی
بیدل به ره عشق اگر جبهه نسایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر درباره عشق، آزادی و محدودیتهای انسانی است. شاعر از عجز و ناتوانی خود در برابر عشق و دلبستگی سخن میگوید و به تضادهای عشق و جدایی اشاره میکند. او خود را در قفسی از احساسات و دردهای ناشی از روابط انسانی میبیند و تلاش میکند تا از این محدودیتها رهایی یابد.
شاعر به زیباییهای عشق اشاره کرده و میگوید که گاهی این زیباییها در زیر نقابهای مختلف پنهان است. او به دنبال آزادی در جهان است و میخواهد از بندهای درونی خود رها شود. در نهایت، او هشدار میدهد که نباید به دام الگوهای ذهنی محدود کننده افتاد و باید به جستجوی حقیقت و عشق واقعی ادامه داد.
این قطعه شعری ترکیبی از افکار فلسفی و احساسات عاشقانه است که به بررسی دوگانگی وجود و عدم و چالشهای زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به عجز و ناتوانی خود در بیان احساساتش اشاره میکند. او در وضعیتی قرار دارد که نه میتواند به وصال محبوب دست یابد و نه از جدایی او رهایی یابد. این احساسات و دشواریها در وجود او مانند قفسی است که او را محاصره کرده و در آن حیران است. در واقع ادب و مهربانی او هم به او کمک نمیکند و همواره در حالت بلاتکلیفی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در آینه و تسلیم به نظرات دیگران، به چه خیال و تصوری میرسیم که اگر خودمان تصمیم نگیریم، بر هیچ چیز تأثیر نمیگذاریم و رنگی از خود نشان نخواهیم داد. در واقع، به نوعی به این اشاره دارد که ما باید خودمان را نشان دهیم و تحت تأثیر نظرات دیگران قرار نگیریم.
هوش مصنوعی: زمانی که مثل آبله از پوست بیرون میآیم، به سختی از خودم جدا میشوم.
هوش مصنوعی: از بس که در دل خود ناامیدی و اندوه را تحمل کردم، اکنون مانند غنچهای که در بهار میشکفد، از صدای نفسهایم، مشکلات و نگرانیهایم به آرامش و گشایش رسیدهام.
هوش مصنوعی: خوشحال باش زیرا هیچکس نمیتواند مانع آزادی تو شود. دنیا پر از فرصتهاست اگر از درون خودت فراتر روید.
هوش مصنوعی: ای حسن، وجود تو به قدری جذاب است که فریبندگیات مرا به شدت تحت تاثیر قرار داده و دلم را سوزانده است، در حالی که تو خیلی از حقیقت خود را پنهان کردهای و فقط به دورنمایی از خود بسنده میکنی.
هوش مصنوعی: بر روی ثروت و زیباییهای ظاهری که به نظر میرسند، اگر روح و معنای خدایی در آن نباشد، فقط یک پوشش است. در حقیقت، تنها زمانی ارزشمند است که به خدمت و بندگی خداوند برگردد.
هوش مصنوعی: اگر ما دریا هستیم، چرا قطرهٔ ما دریا نباشد؟ در محفل بزرگان، چه تصوری از گدایی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: از فخر و خودنمایی دوری کن، چرا که در این میدان ممکن است که نتوانی به خوبی عمل کنی و شکست بخوری.
هوش مصنوعی: فکر کردن به این که بتوان هوسهای مردم را از میان برد، نارام کننده است؛ زیرا افراد ناخواسته از مسیر درست خارج میشوند و به انحراف میروند.
هوش مصنوعی: نمیتوان از خیال وجود و عدم آزاد شد، زیرا در دام و قفسی گرفتاریم که دوری از آن رهایی نیست.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق زحمت نکشی، دچار دردسرهای زیادی خواهی شد و نمیتوانی به آرامش برسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.