ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید
ز خاطرها فراموشم سبکبار اینچنین باید
به سر خاک تمنا در نظرهاکرد حیرانی
بنای عجز ما را سقف و دیوار اینچنین باید
ازآغوش مژه سر برنزد سعی نگاه من
نیستان ادب را نالهٔ زار اینچنین باید
من و در خاک غلتیدن تو و حالم نپرسیدن
به عاشق آنچنان زیبد به دلدار اینچنین باید
نگه خواندم مژه نم ریخت دل گفتم نفس خون شد
به درس یاس مطلب عجز تکرار اینچنین باید
به ساز غنچه نتوان بست آهنگ پریشانی
چه شد بلبل که گویم وضع منقار اینچنین باید
جنونها خنده ریزد بر سر و برگ شعور ما
اگر دل پرده بردارد که هشیار اینچنین باید
ز پا ننشست آتش تا نشد خاکستر اجزایش
به سعی نیستی هم غیرت کار اینچنین باید
ز همواری نگردد سایهبار خاطر گردی
به راه خاکساری طرز رفتار اینچنین باید
محبت چهره نگشود از حجاب غفلت امکان
کهصاحبدلکم است اینجا و بسیار اینچنین باید
هوا هرجا برانگیزد غبار از خاک مهجوران
همین آواز میآید که ناچار اینچنین باید
نفس هردم ز قصر عمر خشتی میکند بیدل
پی تعمیر این ویرانه معمار اینچنین باید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و افکار خود درباره عشق و دلبستگی میپردازد. او از احساس سنگینی و گرفتار بودن در دام عشق سخن میگوید و اینکه باید از بارهایی که بر دوش دارد، سبکبار شود. شاعر به عجز و ناتوانی خود در ابراز عشق اشاره میکند و بیان میکند که در غفلت و بیخبر از حال یکدیگر باید عشق را بپذیرد. او همچنین به شرایطی اشاره دارد که در آن عشق و محبت در پس حجابهای مختلف پنهان شدهاند و در عین حال به ناپایداری زندگی و ضرورت تلاش برای بازسازی خود و روابطش تأکید میکند. به طور کلی، شعر به بررسی و تدبر در پیچیدگیهای عشق و نیاز به تلاش برای درک و ابراز آن میپردازد.
هوش مصنوعی: من از هر طرف در دام و سختی محصور شدهام، بنابراین باید اینگونه سبک و بیخیال از خاطراتم باشم.
هوش مصنوعی: در کنار گور خواهشها، حیرانی و ناتوانی ما مانند ساختمانی با دیوار و سقف مشخص است، و این وضعیت باید به همین شکل باشد.
هوش مصنوعی: چشم من همچون نی، صدای نالهای را در دل دارد که از عمق عواطفش برمیخیزد و این احساسات را باید به طور شایسته و با ادبیات نیکو بیان کند.
هوش مصنوعی: من در خاک غلت میزنم و تو هم حال مرا نمیپرسی. این بدان معناست که به عاشق چنین حالتی میآید که دلش به معشوقی باشد که در این موقعیت قرار دارد.
هوش مصنوعی: به طول کلی، در این بیت شاعر به احساساتی عمیق و پیچیده اشاره دارد. او از نگاهی عاشقانه صحبت میکند که با تکان مژهها و حرکات چشمان معشوق همراه است. این نگاه به اندازهای اثرگذار است که شاعر احساس میکند دلش به درد آمده و نفسش به تنگی میافتد. در این حس و حال، شاعر میگوید که باید بارها و بارها این موضوع را تکرار کند و به نوعی به ناتوانی و عجز خود در بیان عشق و احساساتش اشاره دارد. در نهایت، این احساسات شدید و تکراری، نمایانگر عمق عشق و وابستگی او به معشوق است.
هوش مصنوعی: غنچه نمیتواند به سروی موزون و زیبا نواختن را بیاموزد، زیرا بلبل هم مثل من در پریشانیاش به این نتیجه میرسد که حال منقار او باید چنین باشد.
هوش مصنوعی: اگر دل از پردهی راز بیرون بیاید، جنون به طور خندهدار و بازیگوشانهای بر ما چیره میشود و به شعور ما میخندد، چون در واقع هشیاری به این شکل باید باشد.
هوش مصنوعی: آتش خاموش نمیشود تا اینکه خاکستر اشیاء را به خود بگیرد؛ در واقع، برای چنین کاری باید از خود اراده و غیرت نشان دهیم.
هوش مصنوعی: اگر فردی در مسیر تواضع و خاکساری حرکت کند، نباید از دشواریها و مشکلات ناامید شود؛ بلکه باید با خویشتنداری و صبر، به رفتار مناسب و شایسته ادامه دهد.
هوش مصنوعی: عشق و محبت به راحتی نمایان نمیشود زیرا غفلت و نادانی موانع بزرگی هستند. در این فضا، افراد آگاه و دلسوز بسیار کماند و برای درک عشق و محبت، باید به این شناخت و آگاهی برسیم.
هوش مصنوعی: هر زمانی که هوا در جایی غبار و گرد و غبار را بلند کند، صدای این افراد جدا شده از خانه به گوش میرسد که میگویند این وضعیت ناگزیر و ناچار باید اینگونه باشد.
هوش مصنوعی: هر لحظه نفس، به مانند گلی که از آجر قصر عمر میسازد، در تلاش است تا این ویرانه را تعمیر کند. بنابراین، کسی که میخواهد این بنا را درست کند، باید به این صورت عمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید
ز خاطرها فراموشم سبکبار اینچنین باید
هزارش آفرین طغرل برین یک مصرع بیدل
ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید!
شدم خاک و نگفتم عاشقم کار اینچنین باید
ز جیبم سرمه رویانید اسرار اینچنین باید
لب از خمیازهٔ تیغ تو زخم ما نبست آخر
به راه صبح رحمت چشم بیدار اینچنین باید
به تاری گر زنی ناخن صدا بیتاب میگردد
[...]
زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این چنین باید
نگه در دیدهٔ تر سوخت، رخسار این چنین باید
تپد دل در بر از طرز خرام تازه شمشادش
غبارم را به شور آورده، رفتار این چنین باید
خمارآلودهٔ منّت نیم از ساغر و مینا
[...]
ز جوش اشک در آبم گهربار اینچنین باید
ز شام غم سیه روزم شب تار اینچنین باید!
نمیباشد به غیر یأس دیگر دستگیر من
به نکبتخانه دنیا مددگار اینچنین باید!
نداند کفر زلفش هیچ آیین مسلمانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.