عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد
کزحیا چون عرقم آب ز سر میگذرد
کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت
آب یاقوت هم اینجا ز جگر میگذرد
خط مسطر نشود مانع جولان قلم
تیغ را جادهکند هرکه ز سر میگذرد
موج ما بینم ازین بحر پر آشوب گذشت
همچو نظاره که از دیدهٔ تر میگذرد
نیست درگلشن اسباب جهان رنگ ثبات
همه از دیدهٔ ما همچو نظر میگذرد
منزلی نیست که صحرا نشد از وحشت ما
غنچه در گل خزد آنجا که سحر میگذرد
شوخی رشتهٔ نومیدی ما بس که رساست
ناله تا بال گشاید ز اثر میگذرد
چون نفس خانهپرستیم و نداریم آرام
عمر آسودگی ما به سفر میگذرد
در مقامی که قناعت بلد استغناست
کاروان چون تپش از موج گهر میگذرد
به هوس ترک حلاوت ننمایی بیدل
نیست بیناله اگر نی ز شکر میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات انسانی میپردازد. شاعر از گذر زمان و تأثیرات آن بر زندگی و احساسات سخن میگوید. او به حجم زیبایی و ویرانی، و همچنین به fleeting moments اشاره میکند که مانند عرقی از بدن میگذرند. عشق، حیا و دوستی همچون آب از سر میگذرد و زیباییهای جهان به سرعت فوت میشوند. شاعر به نااستواری و بیثباتی زندگی پرداخته و حسرت و اندوهی را که در دل دارد، تجسم میکند. او در نهایت به این نکته میرسد که زندگی و عمر ما در حال گذر است و هیچ چیز دائمی نیست.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و عرقآلود از برابر چشمم میگذرد که چون عرقی که از سر میچکد، از حیا و شرم عبور میکند.
هوش مصنوعی: کیست که در برابر زیبایی و جذابیت تو وسوسه نشود؟ حتی آب یاقوت هم با سوز و گداز از دل عبور میکند.
هوش مصنوعی: دیگر بودن خطوط و محدودیتها نمیتواند مانع خلاقیت و آزادی قلم شود؛ هرکس که از این خطوط عبور کند، در حقیقت خود را آزاد کرده است.
هوش مصنوعی: موج ما بدون نشانهای از این دریا پر آشوب عبور کرد، مانند نگاهی که از چشمان گریان میگذرد.
هوش مصنوعی: در گلستان، هیچ چیز در دنیا ثابت و پایدار نیست و همه چیز تنها در چشم ما به نظر میرسد که ماندگار است و سریعاً عبور میکند.
هوش مصنوعی: هیچ جای امنی نیست که ترس و وحشت ما تأثیر نگذارد و در جایی که صبحگاهی میگذرد، غنچهها در دل گلها به خود میلرزند.
هوش مصنوعی: نومیدی ما به قدری قوی و عمیق است که حتی نالههای ما هم به اندازهای رسا هستند که میتوانند تا آسمان بروند و اثرشان را بگذارند.
هوش مصنوعی: زیرا ما خانهنشین هستیم و آرامش نداریم، عمر با آرامش ما در سفر میگذرد.
هوش مصنوعی: در جایی که قناعت به خوبی شناخته شده است، ثروت و بی نیازی در جریان است و کاروان مانند جواهراتی از امواج عبور میکند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی لذت شیرینی را رها کنی، همچون بیدلان نباش. کسی که از درد و غم نمیگوید، مانند کسی است که از شکر میگذرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دم عیسی است که با باد سحر میگذرد
وآب خضر است که بر روی خضر میگذرد
عمر اگرچه گذران است عجب میدارم
با چنان باد و چنین آب اگر میگذرد
میندانم که ز فردوس صبا بهر چه کار
[...]
کیست آن سرو که بر راه گذر میگذرد
نور چشم است که بر اهل نظر میگذرد
درد دل بین که طبیب از سر حسرت ما را
خسته، افتاده همیبیند و در میگذرد
غرق دریای سرشکم عجب این کز غم تو
[...]
پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد
رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
سبزه تیغ درین ره ز کمر میگذرد
در بیابان فنا قافلهٔ شوق من است
[...]
زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد
شبنمی نیست که بیدیدهٔ تر میگذرد
از نفس چند پی قافلهٔ دلگیریم
سنگ عمریستکه بردوش شرر میگذرد
دام دل نیست به جز دیده که مینای شراب
[...]
گر از این واقعه اشکت ز بصر می گذرد
قدر این قطره ز دریای گهر می گذرد
می دهد آهت از این غم به شبستان لحد
نور شمعی که زخورشید و قمر می گذرد
آه از آن شب که حسین گفت به یاران فردا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.