میدهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب
خانهٔ آیینهای داریم و می گردد خراب
در محیط عشق تا سر درگریبان بردهایم
نیست چونگرداب رزقما بهغیرازپیچ وتاب
کاش با اندیشهٔ هستی نمیپرداختیم
خواب دیگر شد غبار بینش از تعبیر خواب
یک گرهوار از تعلق مانع وارستگیست
موج اینجا آبله درپاست از نقش حباب
بسمل شوقگلاندامیست سر تا پای من
میتوانچونگلگرفتاز خندهٔزخمم گلاب
در محبت چهرهٔ زردی به دست آوردهام
زین گلستان کردهام برگ خزانی انتخاب
پیش روی اوکه آتش رنگ میبازد ز شرم
آینه از سادهلوحی میزند نقشی بر آب
در تماشاگاه بویگل نگه را بار نیست
آب ده چشم هوس ای شبنم از سیر نقاب
تا بهکی بیکار باشد جوهر شمشیر ناز
گرچه میدانم نگاهت فتنه است ما مخواب
در دبستان تماشای جمالت هر سحر
دارد از خط شعاعی مشق حیرت آفتاب
شور حشر انگیختدل از سعیخاکستر شدن
سوختچندانیکهسر تا پا نمک شد اینکباب
ناقصان را بیدل آسان نیست تعلیمکمال
تا دمد یک دانه چندین آبرو ریزد سحاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات پیچیده و عمیق انسانی در زمینه عشق و تعلق میپردازد. شاعر از اضطراب و تشویش در دل، و از تخریب خویش به وسیله عشق سخن میگوید. او به تردیدهای موجود در زندگی و احساس وابستگی به چیزهای دنیوی اشاره میکند و از آنچه که از عشق و محبت به دست آورده، با رنگ و بوی غم یاد میکند. در نهایت، او به زیبایی و شگفتی عشق و تمایل به کمال میپردازد، اما با این حال از چالشهایی که بر سر راه او قرار دارد، ابراز میکند. شعر تعبیری فلسفی از زندگی و عشق است که نشاندهنده تناقضات و چالشهای انسانی است.
هوش مصنوعی: دل در آخرین نفسش، به شدت بیقراری میکند. ما خانهای داریم که همواره تحت تأثیر این اضطراب است و به مانند یک آیینه، در حال خراب شدن است.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، ما تمام تلاشمان را کردهایم و همچون گردابی از روزی، زندگیمان پر از در پیچ و تاب است.
هوش مصنوعی: ای کاش به مسائل وجود و هستی فکر نمیکردیم، زیرا خواب دیگری برای ما رقم خورد و به همین دلیل، درک ما از خوابها مبهم و پیچیده شد.
هوش مصنوعی: تعلق به چیزها و وابستگیها مانع از آزادی حقیقی ما میشود. در اینجا، زندگی مانند آبی است که بر اثر حبابها، ناپایدار و آسیبپذیر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به حالتی عاشقانه و عاطفی دارد. تصویرگر دختری است که زیبایی او سبب شوق و اشتیاق شاعر شده است. شاعر به گونهای بیان میکند که از محبت و عشق او به اندازهای خوشحال و سرشار از احساس است که میتواند از زخمهای دلش، عطری دلانگیز مانند گلاب به وجود آورد. در واقع، این عشق و زیبایی، توانسته است درد و رنجهای او را به شعف و لذت تبدیل کند.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و محبت، رنگ چهرهام به زردی گراییده و از این باغ، برگهایی شبیه به پاییز را برگزیدهام.
هوش مصنوعی: او در برابر کسی که به خاطر شرم از آینه، رنگ آتش میزند، به خاطر سادگیاش نقشی را بر روی آب میکشد.
هوش مصنوعی: در مکانی که بوی گلها حس میشود، نگاه کردن به زیباییها هیچ بار زیادی ندارد. ای شبنم، از زیر نقابت نشان بده که چشمان پر از آرزو چقدر تشنهاند.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید بیکار بماند قدرت افسانهای شمشیر؟ هرچند میدانم که نگاه تو نیرنگی است، پس ما نخواهیم خوابید.
هوش مصنوعی: هر صبح در مدرسه با تماشای زیباییهای تو، مانند خطی که در آسمان به وجود میآورد، بر افراز و شگفتی آفتاب، در دل شگفتی و حیرت میگذرانیم.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر حالتی از عشق و شور و شوق است که فرد را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. دل او از تلاش و کوشش برای رسیدن به معشوق میسوزد و نتیجه این سوزش به حدی است که تمام وجودش به نمک و خاکستر تبدیل شده است. در واقع، این تجربه، بینهایت دردناک و عذابآور است و نشاندهنده عمق احساسات او است.
هوش مصنوعی: آموزش کمال به افرادی که نقص دارند، کار آسانی نیست. چرا که برای اینکه یک دانه به کمال برسد، باران باید به اندازهای ببارد که آبرو و اعتبار زیادی به آن ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.