چمن طراز شکوه جهان نیرنگم
مسلّم است چو طاووس سکهٔ رنگم
ز نیستان تعلق به صد هزار گره
نیی نرست که گردد حریف آهنگم
دل ستمزده با تنگنای جسم نساخت
فشار ریخت برون آبگینه از سنگم
بهار دهر ندارد ز خندهٔ اوهام
ذخیرهای که کند میهمانی بنگم
چه نغمه واکشم از دل که لعل خاموشت
بریشم از رگ یاقوت بست بر سنگم
به یاد چشم تو عمریست میروم از خویش
به میل سرمه شکستند گرد فرسنگم
مباد وحشت ناز تو رنگ چین ریزد
به دامن تو نهفته است صورت چنگم
بهجز غبار ندانم چه بایدم سنجید
ترازوی نفسم، باد میبرد سنگم
به هیچ صورتم از انفعال رستن نیست
عرق سرشت تری چون طبیعت ننگم
چنار تا به کجا عیب مفلسی پوشد
هزار دستم و بیرون آستین تنگم
شکسته بالم و در هیچ جا قرارم نیست
به این چمن برسانید نامهٔ رنگم
چو سایه آینهٔ تیرهروز خود بیدل
به صیقلی نرساندم مگر خورد زنگم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی در توصیف حال و هوای دل عاشق و غم های ناشی از آن است. شاعر به زیبایی و نیرنگ دنیا اشاره میکند و خود را چون چمن و طاووس رنگارنگ توصیف میکند. او از ارتباطش با نیستان و دردهای عاطفیاش میگوید و به عدم توانایی خویش در رهایی از این دردها اشاره دارد. دل او تحت فشارها و تنگناییهای جسمی، در تلاش است تا به زیباییهای عشق و یاد beloved دست یابد. شاعر با استعارهها و تصاویری زیبا، حسرت و شکستهبالگیاش را به تصویر میکشد و در نهایت از ناتوانی در رهایی از غم و تنهایی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چمن به عنوان نمادی از زیبایی و شکوه جهان، به من نشان میدهد که من به وضوح مانند طاووس، که به خاطر رنگهای زیبا و جذابش شناخته میشود، دارای جذابیت و جلوه خاصی هستم.
هوش مصنوعی: از نیستان، صدها گره به ما پیوسته است و هیچ نی نرمی نمیتواند با من همآوا شود.
هوش مصنوعی: دل زخمی و رنج کشیدهی من نتوانست با محدودیتهای جسمیام کنار بیاید و در نتیجه، به مانند آبگینهای از دل سنگ، فشار و اشک به بیرون ریخت.
هوش مصنوعی: بهار واقعی در زندگی هیچ گونه ذخیرهای برای آینده ندارد و نمیتواند به میهمانیهای خیالی و توهمی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: چه شور و شوقی در دل دارم که زیباییات را با کلامی زیبا به تصویر بکشم، اما گویی درد و رنجهایم باعث شده است که با سنگینی در قلبم احساس کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر یاد چشمان تو، سالهاست که از خودم دور شدهام و با اشتیاق، مسافتی طولانی را در سایهی خطای خود سپری کردهام.
هوش مصنوعی: نگران نباش که زیبایی و لطف تو باعث ترس و نگرانی کسی شود؛ زیرا درون دامن تو، زیبایی و هنر من همچون چنگ موزیک نهفته است.
هوش مصنوعی: جز غبار چیز دیگری نمیدانم که باید وزن کنم، زیرا باد سنگ مرا میبرد.
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای فرار از تأثیرات درونم ندارم، زیرا ذات و ماهیت من به اندازهای مرطوب و خجالتآور است که نمیتوانم از آن دور شوم.
هوش مصنوعی: چنار تا کجا میتواند عیب فقر را بپوشاند؟ من هزاران دست دارم و در آستین تنگم همه چیز پنهان است.
هوش مصنوعی: من از هم پاشیده و آشفته هستم و در هیچ مکان آرامش ندارم. مرا به این گلزار برسانید تا نامهای که حالم را توصیف میکند، به آنجا برسانم.
هوش مصنوعی: من مانند سایهای از آینهای که به نظر میرسد تاریک است، خود را درخشان نکردم و تنها زمانی میتوانم به زنگار خود رسیدگی کنم که از آن عبور کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بوی باده گلرنگ می پرد رنگم
ز برق شیشه می آب می شود سنگم
چرا دلیر نباشد غنیم در جنگم
که تا به شیشه رسد آب می شود سنگم
به آب گوهر من غوطه می خورد خورشید
[...]
منم که با می و مطرب همیشه در جنگم
چو شمع می دهد از حال من خبر، رنگم
ز باغ، خنده ی گل کبک را به کوه جهاند
مرا چو غنچه ندانم چه شد که دلتنگم
به فیض بخشی ره بین، که می کشد از دور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.