من درین بحر، نه کشتی نه کدو میآرم
چون حباب از بر خود جامه فرو می آرم
حرف او میشنوم جلوه او میبینم
پیش رو آینه ای چند ازو می آرم
خم تسلیم ز دوشم چو فلک نتوان برد
عمرها شد که در این بزم سبو می آرم
بند بندمچونی افسانهٔ دردی دارد
تا کنم ناله قیامت به گلو می آرم
شرم میآیدم از طوف درش هیچ مپرس
عرفی چند به احرام وصو میارم
جهتی نیستکه در عالم دل نتوان یافت
سوی خود روی نیاز از همه سو می آرم
نقش اجناس اشارتکدهٔ بیرنگیست
این من و ما همه از عالم هو می آرم
عمرها شد چو سحر میدهم از یاس به باد
جیب چاکی که به امید رفو می آرم
تشنهکامی گهر قلزم بیقدری نیست
آبرویی که ندارم به سبو می آرم
چقدر گردن تسلیم وفا باریک است
پیش تیغت سر مو بر سر مو می آرم
نخل شمعم که به گل کردن صد رنگ گداز
میشوم آب و نگاهی به نمو میآرم
چون گل از حاصل این باغ ندارم بیدل
غیر پیراهن رنگی که به بو میآرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر با استفاده از استعارات و تصاویری زیبا احساسات و حالات درونی خود را بیان میکند. او در دریای زندگی کشتیای ندارد و مانند حبابی ناپایدار است. او از جمال و سخنان معشوق الهام میگیرد و در فضایی از تسلیم و وفا زندگی میکند. در این بزم، او با ناله و درد خود را به نمایش میگذارد و از طوفانهای درونی خود سخن میگوید. شاعر میفهمد که در دل هر کسی میتواند دلتنگی و خواستههایی را بیابد و به دنبال عشق و یاری به هر سو میرود. در نهایت او به خاموشی و سکوتی اشاره میکند که هیچ چیز جز زیباییهای ظاهری نمیتواند فراهم کند، و زندگیاش به مانند گلی است که فقط ظاهری زیبا دارد. این شعر نمایانگر تضاد بین زیباییها و حسرتها در زندگی انسان است.
هوش مصنوعی: من در این دریا نه کشتی دارم و نه چیزی برای شنا کردن، فقط مانند حبابی که از سطح آب جدا میشود، لباس خود را به کناری میزنم.
هوش مصنوعی: من سخن او را میشنوم و زیباییاش را میبینم. به همین دلیل، چند آینه از او به همراه دارم.
هوش مصنوعی: من به مانند فلک، نمیتوانم بار سنگین عمر طولانی را تحمل کنم، و سالهاست که در این مجلس، لیوان شراب را به دوش میکشم.
هوش مصنوعی: من قطعهقطعه شدهام، مانند داستانی از یک درد که نالهام را به روز قیامت میرساند و در گلویم حبس شده است.
هوش مصنوعی: من از شوری و حالت درونم شرمندهام و هیچکس را از آن نپرس، چرا که نمیتوانم بگویم چقدر به این احساسات و لذتهای معنوی اهمیت میدهم.
هوش مصنوعی: در این دنیا جایی وجود ندارد که دل نتواند به آن سو بگریزد. من از همه جا به سمت خودم، با نیاز و خواهش میآیم.
هوش مصنوعی: نقش و نمای اجناس و اشیاء در این دنیای بیرنگ و معنا وجود دارد و همه ما از دنیای خواب و خیال خود چیزهایی را به این دنیا میآوریم.
هوش مصنوعی: سالهایی طولانی گذشت، و من در حالی که به یاس و ناامیدی گرفتار هستم، با جیب پارهای که امیدوارم روزی آن را تعمیر کنم، در تلاش برای گذران زندگی هستم.
هوش مصنوعی: من در جستجوی گنجی گرانبها هستم که در دریا وجود دارد، اما با این حال، آبرویی که ندارم را به عنوان تنها دارایی خود به همراه میآورم.
هوش مصنوعی: چقدر گردن تسلیم وفا، به خاطر عشق تو، نازک و حساس است. آنقدر این حس لطیف است که برای تو جان و سرم را به راحتی میگذارم.
هوش مصنوعی: من شمعی هستم که به مانند نخل، در حال ذوب شدن و رنگارنگ شدن هستم و برای رشد و نمو به آب و نگاهی نیاز دارم.
هوش مصنوعی: من جز پیراهنی رنگی که بوی گلهای این باغ را میدهد، چیزی از این باغ ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.