گنجور

 
بیدل دهلوی

بهار عمر به صبح دمیده می‌ماند

نفس به وحشت صید رمیده می‌ماند

نسیم عیش اگر می‌وزد درین گلشن

به صیت شهپر مرغ پریده می‌ماند

به هرچه دیده گشودیم موج خون، ‌گل‌ کرد

نگاه ما به رگ نیش دیده می‌ماند

بیاکه بی‌تو به چشم ترم هجوم نگاه

به موج صفحهٔ مسطر کشیده می‌ماند

ز عجز اگر سر طومار شکوه بگشایم

نفس به سینه چو خط بر جریده می‌ماند

کجا رویم ‌که دامان سعی بسمل ما

ز ضعف در ته خون چکیده می‌ماند

چه‌ گل‌ کنیم به دامن ز پای خواب‌آلود

بهار آبله هم نادمیده می‌ماند

به نارسایی پرواز رفته‌ام از خویش

پر شکسته به رنگ پریده می‌ماند

قدح به دست خمستان شوق ‌کیست بهار

که ‌گل به چهره ساغر کشیده می‌ماند

به حسرت دم تیغت جراحت دل ما

به عاشقان گریبان دریده می‌ماند

به طبع موج ‌گهر اضطراب نتوان یافت

سرشک ما به دل آرمیده می‌ماند

ز نسخهٔ‌ دو جهان درس ما فراموشی‌ست

به‌گوش ما سخنی ناشنیده می‌ماند

مرا به بزم ادب‌کلفتی‌که هست این است

که شوق بسمل و دل ناتپیده می‌ماند

خوش است تازه ‌کنی طبع دوستان بیدل

که فطرتت به شراب رسیده می‌ماند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

فلک به آبله خار دیده می‌ماند

زمین به دامن در خون کشیده می‌ماند

طراوت از ثمر آسمانیان رفته است

ترنج ماه به نار کفیده می‌ماند

زمین ساکن و خورشید آتشین جولان

[...]

فیاض لاهیجی

بهشت عدن به حسن رسیده می‌ماند

بهار خلد به خطّ دمیده می‌ماند

بهوش‌تر ز حبابی، به مجلس تو چرا

حدیث شکوة ما ناشنیده می‌ماند!

حیا ز شرم تو خوی گشت و در بهار خطت

[...]

سیدای نسفی

فلک به قامت پیر خمیده می ماند

جهان بدیهه تاراج دیده می ماند

نهال گر به نظر نیزه است خون آلود

به باغ سرو به تیر خزیده می ماند

کدام صید گشادست سینه را چو هدف

[...]

بیدل دهلوی

ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند

ز خامه‌ها دو سه اشک چکیده می‌ماند

چمن به خاطر وحشت رسیده می‌ماند

بساط غنچه به دامان چیده می‌ماند

ثبات عیش‌ که دارد که چون پر طاووس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه