گنجور

 
بیدل دهلوی

هر سخن ‌سنجی‌ که خواهد صید معنیها کند

چون زبان می‌باید اول خلوتی پیدا کند

زینهار از صحبت بد طینتان پرهیز کن

زشتی یک رو هزار آیینه را رسوا کند

عمرها می‌بایدت با بی‌زبانی ساختن

تا همان خاموشی‌ات چون آینه ‌گویا کند

می‌کشد بر دوش ‌صد توفان شکست حادثات

تا کسی چون موج از این دریا سری بالا کند

هرزه‌گرد از صحبت صاحب‌نظرگیرد حیا

آب‌گردد دود چون در چشم مردم جاکند

آه‌گرمی صیقل صد آینه دل می‌شود

شعله‌ای‌ چون شمع چندین‌ داغ را بینا کند

بی‌گداز خود علاج‌ کلفت دل مشکل است

کیست غیر از آب‌ گشتن عقد گوهر واکند

می‌دمد صبح از گریبان صفحهٔ آیینه را

از تماشای خطت گر جوهری انشا کند

شانه را اقبال‌ گیسویت ختن سرمایه‌ کرد

وقت رندی خوش که با چاک جگر سودا کند

خاک مجنون را عصایی نیست غیر ازگردباد

ناله‌ای ‌کو تا بنای شوق ما برپا کند

سخت دور افتاده‌ایم از آب و رنگ اعتبار

زین گلستان هرکه بیرون جست سیر ما کند

بی‌خطایی نیست بیدل اضطراب اهل درد

اشک چون بیتاب‌ گردد لغزشی پیدا کند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند

خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند

هر کسی که‌ش خار نادانی به دل در خست نیش

گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند

علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس

[...]

منوچهری

ابر آذاری چمن‌ها را پر از حورا کند

باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند

گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش

گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند

کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند

[...]

قطران تبریزی

باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند

تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند

گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند

مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند

ابر آزادی ز دریا روی در صحرا کند

[...]

ابن یمین

قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان

عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند

میکند گردون دون با من ستم بیموجبی

عدلت آخر چون روا دارد که او اینها کند

هر زمان آرد محصل نسخه ئی کابن یمین

[...]

سلمان ساوجی

هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند

غمزه‌اش صد فتنه در هر گوشه‌ای پیدا کند

از می سودای چشمت خوش برآید جان من

سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند

پایه من بر سر بازار سودایش شدست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه