چنان پیچیده توفان سرشکم کوه و هامون را
که نقش پای هم گرداب شد فرهاد و مجنون را
جنون میجوشد از مدّ نگاه حیرتم اما
به جوی رگ صدا نتوان شنیدن موجهٔ خون را
چو سیمت نیست خامُشکن که صوتت بیاثر گردد
صداهای عجایب از ره سیم است قانون را
تبسم از لب او خط کشید آخر به خون من
نپوشید از نزاکت پردهٔ این لفظ مضمون را
به هرجا میروم ازحسرت آن شمع میسوزم
جهان آتش بود پروانهٔ ازبزمبیرون را
درشتیها گوارا میشود در عالم الفت
رگ سنگ ملامت رشتهٔ جان بود مجنون را
به خون میغلتم از اندیشهٔ ناز سیهمستی
که چشم شوخ او در جام می حلکرد افیون را
دل داناست، گر پرگار گردون مرکزی دارد
چو جوش می، سر خم، مغز میداند فلاطون را
چه سازد موی پیری با دل غفلتسرشت من
که بر آلایش باطن تصرف نیست صابون را
مشو ز افتادگان غافل که آخر سایهٔ عاجز
به پهلو زیردست خویش سازد کوه و هامون را
ز سرو و قمریان پیداست بیدل کاندرین گلشن
به سر خاکستر است از دور گردون طبع موزون را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر است که تحت تأثیر عشق، درد و جنون قرار دارد. شاعر با توصیف توفان در دل و اندیشه، به شدت درگیر احساسات خود شده است. او به تردید و حیرت خود اشاره میکند و از غم ناشی از عشق صحبت میکند. ارتباطات میان انسانها و احساساتشان، همچون صدای دلنشین یک نوا، به تصویر کشیده شده است.
شاعر به تضاد میان زیبایی و درد عشق میپردازد و حسرت خود را از دست دادن چیزی ارزشمند ابراز میکند. او به ناپایداری و زوال زندگی نیز اشاره میکند و درمییابد که زمان و پیری با وجود تلاشی برای تغییر، نمیتواند بر روح و ناخالصیهای درونی تأثیر بگذارد. در نهایت، شاعر از سرنوشت و آینده خود نگران است و به دنبال یافتن معنا در عالم عشق و زندگی است.
آشوب و تندی طوفان اشک من، چنان کوهها و دشتها را درنوردیده و به هم پیچیده است که حتی فرهاد و مجنون، که خود نماد عاشقان شوریدهاند، در این طوفان اشک، گرفتار گردابی شدند که ردّ پایشان را هم ناپدید کرد.
از کشش و امتداد نگاهِ پرحیرت من، دیوانگی همچون موجی میجوشد،اما در جویبار رگِ صدا (یعنی در گفتار و فریاد)، نمیتوان موج خون را شنید.
اگر سیم (سیم ساز) نداری، خاموش باش، چون صدایت بیاثر خواهد شد؛زیرا قانون (ساز قانون) صدای شگفتانگیز خود را از راه سیم پدید میآورد.
لبخند معشوق، که باید مایهٔ لطف باشد، سرانجام مرا به خون کشاند،و با وجود همهٔ ظرافتش، این معنای خونریز و کشندهٔ لبخند را پنهان نکرد.
هرجا میروم، از حسرت آن شمع (معشوق) میسوزم؛زیرا برای پروانهای که از مجلس شمع بیرون افتاده، همهٔ جهان آتش است.
در دنیای دوستی و محبت، سختیها خوشایند میشوند؛چنانکه در رگ سنگِ ملامت، رشتهٔ جانِ مجنون جای داشت.مجنون حتی از ملامت مردم تغذیه میکرد؛ یعنی در عشق، حتی رنجها هم لذتبخشاند.
از اندیشیدن به ناز آن سیهمست (معشوق با چشمان مست و سیاه) غرق خون میشوم،زیرا چشم شوخ او در جام می، افیون را حل میکرد (سُکرش را دوچندان میساخت).
دل، اگر مانند پرگار آسمان (گردون) مرکزی داشته باشد، داناست؛چنانکه جوشیدن شراب، سرچشمهٔ خود را میشناسد، و فلسفهٔ ناب (مغز می) با حکمت افلاطون سنجیده میشود.
موی سپید پیری چه کار میتواند با دل غافل من بکند،وقتی که صابون هم توانایی پاککردن آلودگی درون را ندارد.
از افتادگان (ناتوانان) غافل نباش،زیرا حتی سایهٔ ناتوان نیز سرانجام کوه و دشت را زیر پهلوی خود میگیرد (بر آنها میافتد).
ای بیدل حتی در «گلشن» که نماد زیبایی و زندگی است، میتوان دید؛ چگونه «سرو» و «قمری» هم که باید سرزنده و خوشنوا باشند، حالتی گرفته دارند و این نشان میدهد که گردش روزگار، شعلهٔ شادی را با خاکستر غم خاموش کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کنون دانم که با مردم بدل میلست گردون را
که بر تخت شهی بنشاند شاهشناه فضلون را
یکی سر بود میران را یکی تاجست شاهان را
یکی مه بود ماهان را یکی مهر است گردون را
یکی از هفت گردونست عالی همتش برتر
[...]
چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مفتون را
گه از گاهی به من بنمای باری صنع بیچون را
تو می کن هر چه خواهی، من نیارم دم زدن زیرا
که گر چه خون کند سلطان، نیارند از پی خون را
نخواهم داد دربان ترا بهر درون زحمت
[...]
شب غم دیو باد آهم از جا برد گردون را
فرو برد اژدهای سیل اشکم ربع مسکون را
به چشم کم مبین ای کج نظر دلهای پر خون را
که ناز خیمه لیلی است در سر، داغ مجنون را
به مژگان تر من قطره خون را تماشا کن
ندیدی گر به دوش کوهکن تمثال گلگون را
نظربندست عاشق رو به هر جانب که می آرد
[...]
گرفتم در نظر، هر جا شدم، آن قد موزون را
خیابان کردم از یک سرو، بر خود کوه و هامون را
مربی گر نباشد آفتاب طلعت لیلی
که میسازد نگین حلقه اطفال مجنون را
تلاش خودشناسی، شیوه آزادگان باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.