ندارم رشتهٔ دیگر که آیین طلب بندم
شب تاری مگر برساز آهنگ طرب بندم
ز گفتوگو دهم تا کی به توفان زورق دل را
حیا کو کز لب خاموش پل بحر طلب بندم
به این ترتیب الفاظی که دارد ننگ موزونی
دو مصرع ربط پیدا میکند گر لب به لب بندم
به خیر و شر چه پردازم که تسلیم حیا مشرب
به کفرم میکند منسوب گر دل بر سبب بندم
مزاج خاکسارم با رعونت بر نمیآید
جبین بر سجده مشتاقست احرام ادب بندم
ز طبع موج گوهر غیر همواری نمیجوشد
مروت جوهرم گر تیغ بندم بر غضب بندم
دل بیدرد تا کی مجلس آرای هوس باشد
جنونی بشکند این شیشه تا راه حلب بندم
ندارد چون تامل شاهد نظم دقیق اینجا
نقاط سکته من هم بر کلام منتخب بندم
هلاک گریههای مستیام ای اشک امدادی
که بر مژگان بی نم خوشهای چند از عنب بندم
به ستر حال چندان مایلم کز پردهٔ اخفا
اگر صبح قیامت گل کنم خود را به شب بندم
ز مضمون دگر بیدل دماغم تر نمیگردد
مگر در وصف مینا حرف تبخالی به لب بندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر نسبت به عشق و حیا میپردازد. شاعر از ناتوانی خود در ارتباط با معشوق سخن میگوید و حسرتی که ناشی از عدم توانایی در بیان احساساتش است را ابراز میکند. او به محدودیتهای زبانی و احساسیاش اشاره میکند و میگوید که نمیتواند به خوبی آنچه را که در دل دارد، بیان کند. همچنین به موضوعاتی چون حیا، ادب، و عشق اشاره میکند و به نوعی تضاد بین عشق و برخی موانع فرهنگی و اخلاقی را بررسی میکند. در نهایت، شاعر در جستجوی کلمات و عواطفی است که بتواند حقیقت احساساتش را منتقل کند.
هوش مصنوعی: من دیگر دستاویزی ندارم که در شبهای تاریک به دنبال طلب بگردم، مگر اینکه بتوانم خوشی و شادی را به وجود آورم.
هوش مصنوعی: من در گفتوگو میمانم تا کی، در حالی که قلبم همچون قایق در توفانی بیرحم قرار گرفته است. حیا را کنار میگذارم تا از لب خاموشم، درخواست وصالی به دریا کنم.
هوش مصنوعی: اگر من لبهایم را به هم بزنم، کلمات و عبارات موجود به طور غیر مستقیم به یکدیگر مرتبط میشوند و به این ترتیب هماهنگی میان دو مصرع ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: در برابر خوبی و بدی چه بگویم وقتی که حیا و شرم مانع من میشود و باعث میشود که در اعتقاداتم دچار تردید شوم. اگر دل مرا به چیزی وابسته کنم، به زحمت میتوانم به آنچه که درست است پایبند بمانم.
هوش مصنوعی: حالت و روحیه humble من با غرور سازگار نیست. پیشانیام با اشتیاق به سجده میرود و من در این حالت، لباس ادب بر تن میکنم.
هوش مصنوعی: از طبیعت موج، گوهر نرم و آرامی به وجود نمیآید. بنابراین، اگر در خودم راستی و مردانگی وجود داشته باشد، در زمان خشم هم، اگر لازم باشد، بر خودم کنترل دارم.
هوش مصنوعی: دل بیدرد دیگر چه زمانی باید درگیر هوسها و آرزوها باشد؟ کاش جنون و دیوانگی به قدری شدت بگیرد که این شیشه را بشکند و من هم راهی برای رهایی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در اینجا، زیبایی و نظم خاصی در کلام دیده میشود که هیچکس نمیتواند آن را به خوبی درک کند. حتی لحظات توقف من نیز به انتخاب دقیق واژهها و عبارات کمک میکند.
هوش مصنوعی: ای اشک نجاتدهنده، گریههای مستیام مرا نابود میکند. میخواهم چند خوشه انگور بر مژگان بینم خود بیاویزید.
هوش مصنوعی: من به وضعیت خودم اینقدر اهمیت میدهم که اگر در روز قیامت روزی خود را نشان دهم، مانند گلی که در صبح میشکفد، بخواهم خود را از دید دیگران پنهان کنم تا شبی باشد که در آن تنها باشم.
هوش مصنوعی: ذهنم از موضوعات مختلف قابل تحریک نمیشود، فقط زمانی که درباره مینا صحبت میکنم لب به کلام میآورم و احساسم را بیان میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.