من خاکسار گردن ز کجا بلند کردم
سر آبله دماغی ته پا بلند کردم
در و بام اوج عزت چقدر شکست پستی
که غبار هرزه تاز من و ما بلند کردم
ز فسونگه تعین نفسی ز وهم گل کرد
چو سحر دماغ اقبال به هوا بلند کردم
ز کجا نوای هستی در انفعال وا کرد
که هزار دست حاجت چو گدا بلند کردم
صف غیرت خموشی علمی نداشت در کار
به چه سنگ خورد مینا که صدا بلند کردم
طلب گدا طبیعت نشناخت قدر عزت
خم پایهٔ اجابت به دعا بلند کردم
ره وهم زیر پا بود تک وهم دور فهمید
که به رنگ شمع گردن همه جا بلند کردم
سر و کار خودسری ها ادب امتحانیی داشت
عرق نگونکلاهی ز حیا بلند کردم
سحری نظر گشودم به خیال سرو نازی
ز فلک گذشت دوشم مژه تا بلند کردم
به هزار ناز گل کرد چمن نیاز بیدل
که سر ادب به پایش چو حنا بلند کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و اندیشههای عمیق شاعر در مورد خود، عزت، و جایگاه انسانی میپردازد. شاعر از شرایطی میگوید که در آن، با تواضع و خاکساری، سعی کرده است به بلندی های معنوی و اجتماعی دست یابد. او به شکستها و چالشهای زندگی اشاره کرده و نشان میدهد که چگونه در جستجوی هویت و جایگاه خویش با سختیها روبرو شده و از غبار و ناامیدیها عبور کرده است. در عین حال، شاعر به عشق و نیازهای درونی خود نیز اشاره کرده و به زیباییهای زندگی و عشق پرداخته است. در کل، شعر به مسیری از خودشناسی، مبارزه با مشکلات و تلاش برای رسیدن به آرامش و کمال دلالت دارد.
هوش مصنوعی: من با تواضع و فروتنی از جایی که در آن هستم، سرم را بالا میآورم و به شکلی ناامیدانه، تلاش میکنم تا به بلندی و موقعیتی دست یابم که شاید برایم قابل دسترسی نباشد.
هوش مصنوعی: عزت و مقام او چقدر رفیع و بلند است که پستی و ذلت، فقط غبارهایی هستند که من و امثال من از خود بر جای گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: از جادو و سحر تعین نفس را از خیال گل جدا کردم، مثل سحر که دماغ اقبال را به آسمان بلند کردم.
هوش مصنوعی: از کجا صدای وجود به حالت انفعال درآمد که هزار دست نیاز را مثل یک گدا به سمت آسمان دراز کردم.
هوش مصنوعی: در صف بیپاسخ و بیعملی، غیرت وجود نداشت و من نمیدانم چه اتفاقی افتاد که مینا به زمین افتاد و من ناگهان صدایم را بلند کردم.
هوش مصنوعی: من درخواست خود را با تمام وجود و بدون شناخت واقعی از حقیقت گدایی پیش آوردم، زیرا ارزش و مرتبه دعا را نمیدانستم و به همین خاطر برای خواستهام با تمام قدرت و اعتقاد دعا کردم.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، به سادگی درک کردم که افکار و خیالات من از واقعیت فاصله دارد. مانند شمعی که در شب میدرخشد، من هم تلاش کردم تا خودم را در هر جا نشان دهم و به دیگران معرفی کنم.
هوش مصنوعی: سر و کار با خودرأیی و بیادبی، امتحانی داشت. به خاطر羞 و حیا، کلاه خود را با حالت عرق کرده بلند کردم.
هوش مصنوعی: صبح زود چشمم را باز کردم و در خیال سرو زیبایی فرو رفتم. شب گذشته، مژگانم را بلند کردم و حس کردم که مانند ستارهای از آسمان عبور کرده است.
هوش مصنوعی: چمن به زیبایی و دلربایی گل، هزاران آرزو دارد و من برای نشان دادن احترام و ادب خود، به پای آن گل مثل حنایی که بلند شده، سر فرود آوردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.