حیرت دیدار سامان سفر داریم ما
دامن آیینه امشب برکمر داریم ما
تا سراغگوهر دل در نظر داریم ما
روزوشب گردابوش درخودسفر داریمما
خندهٔ ماچون گل از چاکگریباناستو بس
نسخهای از دفتر صنع سحر داریم ما
بیتأمل صورت احوال ما نتوان شناخت
کسوت آهی چو دود دل به بر داریم ما
از ندامت سیرها در باغ عشرت میکنیم
گل به سر داریم تا دستی به سر داریم ما
چونحباب اینجا متاع خانه برق خانهاست
آه نتوانگفت، آتش در جگر داریم ما
گرچهاز جوهر سرافرازیست ما را چون چنار
این تهیدستی هم از نقد هنر داریم ما
نیست چندان رونقی در رنگ عیش بیثبات
ورنه صدگل خنده دریک مشت زر داریم ما
تا نگاهیگلکند ذوق تماشا رفته است
چون شرر سامان فرصت اینقدر داریم ما
هرکه از خود میرود ماییمگرد رفتنش
چون نفس از وحشت دلها خبر داریم ما
در دماغ شوق دود حسرتی پیچیده است.
کیست جزتیغ توتا فهمد چه سر داریم ما
جرأت پرواز برق خرمن آسودگیست
یک جهان آشفتگی در بال و پر داریم ما
باغ دهر از ماست بیدل روشناس رنگ درد
لالهسان آیینهٔ داغ جگر داریم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به بیان حسی عمیق و پیچیده در مورد عشق و احساسات خود میپردازد. او از شگفتیهای دیدار با محبوب سخن میگوید و نشان میدهد که در این دیدار چه زیباییهایی نهفته است. دامن آیینه نمادی از زیبایی و جذابیت است و شاعر به دنبال جوهر دل و احساسات عمیق خود در این شب است.
خندههایش شبیه گل است و نشاندهنده شادی و سرزندگی اوست. او به مساله ندامت و پشیمانی هم اشاره میکند و از حالاتی که در باغ عشق دارد، میگوید. با این حال، او معتقد است که زندگی همچون حبابی است که ناپایدار و زودگذر است و در درونش آتش و غم نهفته است.
شاعر به هنر و سرافرازی خود اشاره میکند و با زبانی خاص از درد و دلهای خود میگوید. او همچنین بیان میکند که زندگی پر از هرج و مرج است و در عین حال زیباییهای خود را دارد. در نهایت، او به رنگ درد و رنج در باغ زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که با وجود همهی این احساسات گرم و سرد، همچنان در پی یافتن عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: ما از دیدن سامان و زیبایی سفر به قدری حیرت زدهایم که امشب دامن آیینه را به کمر بستهایم.
هوش مصنوعی: ما هر لحظه در جستجوی ارزشهای واقعی زندگی هستیم و به همین خاطر دائماً در حال تأمل و غور در درون خود هستیم.
هوش مصنوعی: خندهی ما همانند گلی است که از شکاف یقه بیرون آمده و جز این چیزی نیست. ما فقط یک نمونه از آثار هنری جادو داریم.
هوش مصنوعی: بدون تأمل نمیتوان احوال ما را شناخت؛ زیرا وقتی دل را با غم و اندوه درون خود احساس میکنیم، مانند دودی است که از ما بیرون میآید.
هوش مصنوعی: ما از احوال تأسفآور دوری کرده و در دنیای خوشی و لذت سیر میزنیم. تا وقتی که ما را به حال خوب سرزنده نگه میدارد، از زیباییها نهایت استفاده را میبریم.
هوش مصنوعی: این بیت به تصوری از ناپایداری زندگی انسانها اشاره دارد. شاعر به وجود حالاتی شبیه به حباب در زندگی اشاره میکند که در کنار زیباییها، میتواند شکننده و زودگذر باشد. او همچنین به شدت احساسات و درد درونیاش اشاره میکند که به نوعی مانند آتش در سینهاش وجود دارد. در واقع، زیبایی ظاهری زندگی نمیتواند از عمق احساسات و چالشهای درونی جلوگیری کند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ما از اصل عزت و شرف برخوردار هستیم، اما مانند درخت چنار، این بیپولی و تهیدستی هم از سرمایههای هنری ماست.
هوش مصنوعی: در دنیای شادی و خوشی که همواره ناپایدار است، رونق چندانی وجود ندارد. اگر وضعیت اینچنین نبود، ما میتوانستیم شادی و خندههای زیادی را در یک جا جمع کنیم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد زمانی خاص برای لذت بردن و تماشا وجود دارد. وقتی کسی را میبینیم که با زیبایی خود ما را به وجد میآورد، در واقع فرصتی است برای استفاده از آن لحظه و لذت بردن. این لحظات میتوانند به سرعت سپری شوند، اما ما هنوز زمان کافی داریم تا از آنها بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: هر که از جمع ما جدا میشود، ما همچنان در کنار او هستیم؛ زیرا مانند نفس که از ترس دلها خبر دارد، ما هم از مسائل درون او آگاهیم.
هوش مصنوعی: در هوا بوی شوق و حسرت به هم آمیخته است. جز تیغ تو، کسی نمیتواند درک کند که ما چه رازهایی داریم.
هوش مصنوعی: پرواز به سوی اهداف و آرزوها نیازمند شجاعت است، و هرچند ممکن است در این مسیر با چالشها و ناآرامیهایی روبهرو شویم، اما ما خود را برای این پرواز آماده کردهایم و در دل داریم.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا بر اساس جریانات و تجارب ما شکل میگیرد، بیدل، کسی که احساساتش را به خوبی میشناسد، میگوید که ما مانند گل لاله به خاطر درد و رنجهای خود، نشانی از عواطف عمیقمان داریم. در واقع، ما از تجربیات تلخ و داغدار زندگیمان آینهای ساختهایم که نشاندهندهی حال و احوال درونیمان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
حیرت دیدار سامان سفر داریم ما
دامن آیینه امشب برکمر داریم ما
آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است
حسرت دیدار و سامان سفر داریم ما
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟
چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما
بسکه از ساز ضعیفیها خبر داریم ما
چنگ میگردیم اگر یک ناله برداریم ما
عاشقان را صندل آسودگی دردسرست
تا به سر، دردی نباشد، دردسر داریم ما
ازکمال ما ممیپرسیکه چون آه حباب
[...]
از هجوم اشک بر دریا گذر داریم ما
ریشه نخل امید از چشم تر داریم ما
بس که باشد جنس ما را گرمی بازار غم
گوییا دکانی از سنگ شرر داریم ما!
رهروان عشق را زاد دگر در کار نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.