چوگوهر قطرهام تاکی به آب افتدکه برخیزد
زمانی کاش در پای حباب افتد که برخیزد
جهانیگشت از نامحرمی پامال افسردن
به فکر خود کسی زین شیخ و شاب افتد که برخیزد
به اقبال فنا هم ننگ دارد فطرت از دونان
مبادا سایهای در آفتاب افتد که برخیزد
ز تقوا دامن عزلتگرفت وخاک شد زاهد
مگر چون شور مستی درشراب افتدکه برخیزد
بهحشر خواجه مپسند ای فلک غیر از زمینگری
مباد این خر مکرر در خلاب افتدکه برخیزد
فسون شیشه، ما را ازپری نومیدکرد آخر
بهرویکس محالاست ایننقابافتدکه برخیزد
تحمل خجلت خفت نمیچیند درین محفل
سپند ما چرا دراضطراب افتد که برخیزد
درپن صحرا عروج ناز هرگردیست دامانی
سر ما هم به فکر آن رکاب افتد که برخیزد
حیا مشکل که گیرد دامن رنگ چمن خیزش
چوگل هرچند این آتش در آب افتدکه برخیزد
ز لنگرداری رسم توقع آب میگردم
خدایا بختمن چندان به خواب افتدکه برخیزد
نهان در آستین یأس دارم چون سحر دستی
غبار من دعای مستجاب افتدکه برخیزد
نمو ربطی ندارد با نهال مدعا بیدل
مگر آتش درین دیر خراب افتدکه برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تمثیلهایی از قطره، حباب، زاهد و آتش استفاده میکند تا حالاتی از عشق، انتظار و ناامیدی را به تصویر بکشد. او از وضعیت خود و احساساتش به نوعی خالی بودن و آرزو برای رهایی از این وضعیت سخن میگوید. شاعر به تقوای درونی که او را از دنیای مادی دور کرده اشاره میکند و از نگرانیش بابت تکرار یک وضعیت ناامیدکننده حرف میزند. همچنین، نسبت به غیبت شور و حال در عشق و زندگیاش ابراز تاسف میکند و در نهایت، بر این باور است که دست یاری و دعا میتواند او را از این یأس نجات دهد. شعر با تصاویری از تلاش برای رهایی و برخواستن از افسردگی و ناامیدی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: من مانند یک مروارید هستم که تا زمانی در آب میمانم و به زندگی ادامه میدهم، اما آرزویم این است که روزی از دل حبابی خارج شوم و به آزادی برسم.
هوش مصنوعی: دنیا از رفتار نامناسب برخی تبدیل به میدان بیاحترامی شده است. در این شرایط، آیا کسی به فکر خود میافتد که از میان این همه جمع به پا خیزد و به اصلاح امور بپردازد؟
هوش مصنوعی: فطرت انسان از زندگی بیارزش و ناپایدار بیزار است و نمیخواهد حتی به خاطر تلخیهای زندگی، نامش در کنار کسانی که در افت درجه قرار دارند، بیفتد. او میخواهد همیشه درخشان و ماندگار باشد و از سایههای منفی دوری کند.
هوش مصنوعی: از تقوا، زاهد گوشهنشینی را انتخاب کرده و به خاک و بیارادگی میرسد، مگر اینکه شوری و حال مستی در او پیدا شود، همانطور که وقتی انسان در شراب میافتد، به حالتی برمیخیزد.
هوش مصنوعی: ای فلک، در قیامت خواجه را مپذیر، جز اینکه زمینگیر نشود. این خر دوباره در تلاطم نمیافتد، چون برخیزد.
هوش مصنوعی: شیشهای که جادو دارد، ما را از پری ناامید کرد. در واقع، بعید به نظر میرسد که این نقاب از روی کسی کنار برود و او دوباره بایستد.
هوش مصنوعی: در این جمع، خود را خجالت زده نمیدانیم، چرا باید در نگرانی به سر بریم و بخواهیم که از جا بلند شویم؟
هوش مصنوعی: در دشت وسیع، زیبایی هر نسیمی محسوب میشود و افکار ما به سمتی میرود که به دنبال رسیدن به اوج و بالندگی هستیم.
هوش مصنوعی: حیا نمیگذارد که چمن رنگی بگیرد، اما وقتی گلی به جوانهزنی میرسد، حتی اگر آتش به آب بیفتد، باز هم به حرکت درخواهد آمد.
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی و کمبود قدرت در انتظار برآورده شدن آرزوهایم نشستهام و از تو میخواهم که بختمن به خواب نرود و دوباره بیدار شود.
هوش مصنوعی: در دل خود ناامیدی را پنهان کردهام، مانند سحر که دستش غبار را برمیدارد. دعا میکنم که این ناامیدی برطرف شود و دوباره روزهای خوب به سراغم بیایند.
هوش مصنوعی: رشد و پیشرفت هیچ ارتباطی به درختی که میخواهیم به آن دست یابیم ندارد، مگر اینکه آتش در این محل ویران شده، شعلهور شود و دوباره جان بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.