خاموشیام جنونکدهٔ شور محشر است
آغوش حیرت نفسم نالهپرور است
داغ محبتم در دل نیست جای من
آنجاکه حلقه میزنم از دل درونتر است
بیقدر نیستم همهگر باب آتشم
دود سپند من مژهٔ چشم مجمر است
آرام نیست قسمت داناکهبحر را
بالین حباب و وحشت امواج بستر است
از عاجزان بترسکه آیینهٔ محیط
چونگل، به جنبش نفس باد ابتراست
پیوند دل به تار نفس دام زندگیست
درپای سوزنتگرهٔ؟؟ته لنگر است
در بحر انتظارکه قعرش پدید نیست
اشکیکه بر سر مژهای سوختگوهر است
جزوهم نیست نشئهٔ شور دماغ خلق
بدمستی سپهر هم ازگردش سر است
نقشی نبست حیرت ما از جمال یار
چشم امید، دیگر و آیینه، دیگر است
ما را ز فکرمعنی باریک چاره نیست
در صیدگاه ما همه نخجیر لاغر است
پیچیدهایم نامهٔ پرواز در بغل
رنگ شکستگان پر و بال کبوتر است
آیینه در مقابل ما داشتن چه سود
تمثال عجز نالهٔ زنجیر جوهر است
ضبط سرشک ما ادب انفعال اوست
گرحسن برعرق نزند چشم ما تراست
بیدل به فرق خاکنشینان دشت عجز
چون جاده نقش پایی اگر هست افسر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حس عمیق و پیچیده شاعر نسبت به عشق، جدایی و جستجوی معنا در زندگی اشاره دارد. خاموشی و حیرت در مقابل عشق، داغ و درد از دست دادن معشوق در دل، و حس ناراحتی از وضعیت خود را به تصویر میکشد. شاعر به نقایص وجود بشر، ترس از روزگار و ناپایداری زندگی میپردازد و احساسات خود را در قالب تصاویر زیبا و نمادین بیان میکند. در نهایت، او از جستجوی معنا و حقیقت در وجود خود و ارتباطش با جهان سخن میگوید، همچنین به چرایی و فلسفه وجود خود در این دنیا میانگارد. این شعر نمایانگر اندوه، شیدایی و تلاش برای درک جایگاه انسان در هستی است.
هوش مصنوعی: سکوت من پر از هیجان و دیوانگی است، گویی در دل شور و شوقی بزرگ گیر کردهام. در این حال، تنفس من به گونهای است که پر از ناله و دلتنگی است و حیرت را در خود جای داده است.
هوش مصنوعی: عشق و محبت من در دل جا ندارد و من در جایی هستم که باید بیشتر در عمق وجود خودم بگردم.
هوش مصنوعی: من بیارزش نیستم، همه چیز به من وابسته است. آتش من از دود سپند (گیاهی که خاصیت آتش دارد) میسوزد و مژههای چشمانم مانند مشعل است.
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که در دنیای پرآشوب و ناپایدار، جایی که به ظاهر آرامش وجود دارد، در واقع زیر سطح، نگرانیها و تلاطمهای زیادی نهفته است. در حالی که ظاهراً سطح دریا آرام به نظر میرسد، اما حبابها و امواج به وضوح نشاندهندهی وضعیت ناپایدار آن هستند. به عبارت دیگر، آرامش ظاهری میتواند پنهانکنندهی اضطرابها و چالشهای عمیقتر باشد.
هوش مصنوعی: از افرادی که ناتوان و عاجز هستند بترس؛ زیرا که مانند گل، حالت و زیبایی آنها تحت تأثیر نسیم و جریان باد تغییر میکند.
هوش مصنوعی: پیوند دل به نفس انسان باعث ایجاد دشواریهایی در زندگی میشود و در این شرایط، احساسات و وابستگیها میتوانند ما را تحت فشار قرار دهند. گرهخوردگیها در این رابطه به مانند لنگری است که ما را به برخی از مشکلات و چالشها متصل میکند.
هوش مصنوعی: در دریای انتظار که عمق آن هرگز مشخص نیست، اشکی که بر روی مژههای چشم میسوزد، همانند گوهر و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: حالت سرخوشی و شادی که در اطرافم هست، تنها بخشی از وجود من نیست. این نشئه و شوقی که میبینید، به خاطر چرخش و تغییرات زندگی و آسمان است.
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی ما از زیبایی معشوق، دیگرگونه و متفاوت از آن چیزی است که در آینه میبینیم و به آن امید داریم.
هوش مصنوعی: در فکر کردن به معنی و مفهوم مسایل، ما چارهای نداریم. در جایی که ما هستیم، تنها شکارهای ضعیف و لاغر موجود است.
هوش مصنوعی: ما نامهای از پرواز را در بغل گرفتهایم که رنگ آن، نشاندهندهٔ شکست و ناکامی پر و بال کبوتران است.
هوش مصنوعی: داشتن آیینه در برابر ما فایدهای ندارد، زیرا تصویر آن نشاندهنده ناتوانی و اندوهی ست که از زنجیری به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هر قطره اشکی که ما میریزیم به خاطر ادب و فروتنی اوست؛ اگر او زیبایی خود را نشان ندهد، چشمان ما فقط به او خیره خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به کسانی که در زندگی خود با مشکلات و ناتوانیها روبرو هستند، اشاره میکند. او میگوید که بر روی زمین و در میان سختیها، نشانهای از تلاش و کوشش وجود دارد، شبیه به ردپایی در جاده. اگر این ردپا وجود دارد، نشاندهندهی وجود یک مقام و ارزشمند بودن است. به عبارت دیگر، حتی در شرایط دشوار، تلاش و نشانههای موفقیت ممکن است وجود داشته باشد که بیانگر قدرت و ارادهی انسان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
[...]
شهریارا خرمی کن کاول شهریور است
با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است
جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است
نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است
این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری
[...]
ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست
در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است
بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است
مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است
چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است
[...]
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو
نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است
[...]
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.