بس که از طرز خرامت جلوهٔ مستانه ریخت
رنگ از روی چمن چون باده از پیمانه ریخت
حسرت وصل تو برد آسایش از بنیاد دل
پرتو شمعت شبیخونی درین ویرانه ریخت
فکر زلفت سینهچاکان را ز بس پیچیده است
میتوان از قالب این قوم خشت شانه ریخت
خاک صحرا موجِ مِی شد از تپیدنهای دل
چشم مستت خون این بسمل عجب مستانه ریخت
گر غبار خاطر شمعی نباشد در نظر
میتوان صد صبح از خاکستر پروانه ریخت
عالمی را سرگذشت رفتگان از کار برد
رنگ خواب محفل ما پیشتر افسانه ریخت
گرد وحشت زین بیابان مدتی گم گشته بود
گردباد امروز رنگ صورت دیوانه ریخت
ظالم از بیدستگاهی نیست بیتمهید ظلم
در حقیقت ارّه شمشیر است چون دندانه ریخت
سخت پابرجاست دور نشئهٔ مخموریام
چون کمانم باید از خمیازه رنگ خانه ریخت
هر کجا بیدل مکافات عمل گل میکند
دیدهٔ دام از هجوم اشک خواهد دانه ریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مدح عشق و زیبایی معشوق و تأثیر عمیق آن بر دل عاشق سخن میگوید. شاعر به زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق اشاره کرده و شرح میدهد که چگونه عشق و آرزو به تمام وجود او تسلط دارد. او از سرگذشت غمانگیز دل عاشقان، شوق و حسرت دیدار معشوق و دگرگونیهای ناشی از این عشق سخن میگوید. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هر عمل و احساس در زندگی، نتایج و عواقبی دارد که در واقع نمایانگر کارهای گذشته است.
هوش مصنوعی: به خاطر شیوهٔ زیبا و دلپذیر راه رفتنت، زیبایی چمن به اندازهٔ شراب از پیمانه فرو ریخت.
هوش مصنوعی: حسرت دیدار تو باعث شده که آرامش از عمق دل من برود، گویی که نور چشمانت به ناگاه به این ویرانی حملهور شده است.
هوش مصنوعی: فکر زلف تو چنان در ذهن عاشقان پیچیده و گرهخورده است که میتوان از شمایل و حالت آنها، مانند خشتهایی برای ساختن بنا استفاده کرد.
هوش مصنوعی: خاک بیابان به تپش قلب چشمهای زیبای تو و از شدت عشق به تو به جنب و جوش میافتاد و این، شگفتانگیز بود که آن عشق و سرمستی چقدر بیپروا و خیالانگیز جاری میشد.
هوش مصنوعی: اگر در ذهن کسی غباری از یاد شمع نباشد، میتواند صدها صبح را از خاکستر پروانه بسازد.
هوش مصنوعی: عمر کسانی که رفتهاند، زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد و داستانهای خواب و خیال ما را پر میکند.
هوش مصنوعی: به مدت زیادی از ترس و وحشت در این بیابان گم شده بود، اما امروز گردبادی تمام رنگ و حال یک دیوانه را بر چهرهاش نشاند.
هوش مصنوعی: ظلم و ستم به دلیل نبود سازماندهی و برنامهریزی به وجود نمیآید. در واقع، ظلم مانند یک اره شمشیر است که دندانههایش به هم ریخته و بینظم شدهاند.
هوش مصنوعی: من در حالتی از نشئه و مستی هستم که حس میکنم پایدار و استوارم، اما در عین حال باید مانند کمانی که از خمیدگیاش رنگ خانه را به جا میگذارد، به مراقبت و توجه نیاز دارم.
هوش مصنوعی: هر جا که بیدل باشد و اعمالش نتیجهاش را نشان دهد، چشمانش از هجوم اشک، مانند دامی که به گل نشسته، دانهریزی خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش ساقی هر که آب رو درین میخانه ریخت
در دل پاک صدف چون ابر نیسان دانه ریخت
آسمان امروز با خونین دلان ناصاف نیست
لاله را در جام اول، درد در پیمانه ریخت
در گلوی شمع، اشک از تنگی جا شد گره
[...]
در دلم بگذشت و چشمم اشک بیتابانه ریخت
زاهدی را گویی از کف سبحهٔ صد دانه ریخت
خانه ام با سوختن خو کرده، گویا روزگار
رنگ این ویرانه از خاکستر پروانه ریخت
دست عقل از حلقهی آشفتگانم دور کرد
[...]
آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت
خون عشرت بر زمین بسیار بیرحمانه ریخت
تا به دام عشق او آرام گیرد مرغ دل
دیده ام از قطره های اشک آب و دانه ریخت
خون آدم ریختن بر خاک پیش خوی اوست
[...]
شوخ بیباکیکه رنگ عیش هر کاشانه ریخت
خواست شمعی بر فروزد آتشم در خانه ریخت
فیض معنی درخور تعلیم هر بیمغز نیست
نشئه را چون باده نتوان در دل پیمانه ریخت
شد نفس از کار، اما عقدهٔ دل وانشد
[...]
چرخ مینا رنگ هر زهری که در پیمانه ریخت
عشق او آورد و در کام من دیوانه ریخت
ریخت مرغ روح بیاندازه بر بالای هم
خط و خال او به هر جایی که دام و دانه ریخت
بس خرابی کرد چشمش با دل ما میتوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.