به ذوق داغ کسی در کنار سوختگیها
چو شمع سوختم از انتظار سوختگیها
ز خود رمیده شرار دلیست در نظر من
بس است اینقدرم یادگار سوختگیها
به هر قدم جگری زیر پا فشردهام امشب
چو آه میرسم از لالهزار سوختگیها
شرار محمل شوقم گداز منزل ذوقم
هزار قافله دارم به بار سوختگیها
هنوز از کف خاکسترم بهار فروش است
شکوفهٔ چمن انتظار سوختگیها
ز داغ صورت خمیازه بست شمع خموشم
فنا نبرد ز خاکم خمار سوختگیها
بیا که هست هنوز از شرار شعلهٔ عمرم
نفس شماری صبح بهار سوختگیها
به سینه داغ و به دل ناله و به دیده سرشکم
محبتم همهجا شعله کار سوختگیها
رمید فرصت و ننواخت عشقم از گل داغی
گذشت برق و نگشتم دچار سوختگیها
بضاعتی نشد آیینهٔ قبول محبت
مگر دلی برد از ما به کار سوختگیها
مقیم عالم نومیدیم ز عجز رسایی
نشستهام چو نفس بر مزار سوختگیها
به محفلی که ادبپرور است نالهٔ بیدل
خجسته دود سپند از غبار سوختگیها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درد ناشی از سوختگی و داغ عشق میپردازد. شاعر از سوختگیهایی که در دل و جانش حس میکند سخن میگوید و این سوختگیها را به صورت شعلههایی توصیف میکند که به زندگی و محبت او شکل میدهند. او از آتش شوق و ناکامیهای عاشقانهاش سخن به میان میآورد و بیان میکند که این دردها و یادگارهای سوختگی، بخشی جداییناپذیر از وجودش شدهاند. با تأکید بر ناامیدی و فقدان عشق، شاعر در نهایت بر این نکته تأکید میکند که در دنیای حاکم بر وجودش، این سوختگیها همیشه وجود دارند و زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: عشق و longing شخصی به حدی عمیق و سوزان است که مانند شمعی در کنار آتش میسوزد. او از انتظار برای رسیدن به معشوقش، در دنیای درد و داغ ناشی از آن، تمام وجودش را در آتش میسوزاند و به آتش کینهها و حسرتها دچار میشود.
هوش مصنوعی: دل آتشین و پراحساسی در برابر من وجود دارد که این نشانهها و یادگاریهای سوختگیهایم کافی است.
هوش مصنوعی: امشب به هر قدمی که برمیدارم، درد و جراحتی را زیر پا میفشارم و وقتی به یاد سوختگیها میافتم، مثل آه و اندوهی در لالهزارها حس میکنم.
هوش مصنوعی: آتش شعلههای عشق من، باعث شده که به شدت احساس کنم و در همین حال دچار درد و رنجهای زیادی هستم. احساس و تجربههای فراوانی در دل دارم که ناشی از این سوختگیها و رنجها هستند.
هوش مصنوعی: هنوز در دل خاکستر من، نشانههایی از بهار وجود دارد و گلهای چمن نمادی از امید و انتظار برای بهبود و زنده شدن دوباره هستند، حتی در میان سوختگیها و سختیها.
هوش مصنوعی: از داغ چهرهام، شمعی خاموش شده است. در سکوتی عمیق قرار دارم و هیچ چیز نمیتواند من را از خاک و عذاب سوختگیهایم جدا کند.
هوش مصنوعی: بیا که هنوز از گرمای طول عمرم باقیمانده است و صبح بهار نشان از سوختگیها و تلخیهای زندگی را میدهد.
هوش مصنوعی: در سینهام آتشسوزانی وجود دارد و دلام پر از ناله است. در چشمهایم اشکهایی جاری است. عشق من در هر جایی مانند شعلهای میسوزد و دردهای گذشته را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: عشق از دست رفتهام به من توجهی نکرد و در حالی که گذر زمان در حال گذشت بود، من نتوانستم از سوختن احساساتم رهایی یابم.
هوش مصنوعی: محبت به اندازهای در ما تاثیر نداشت که بتوانیم آن را در آینهای ببینیم، جز این که دلی از ما به خاطر سوختن عشق، به درد آمده است.
هوش مصنوعی: من در این جهان بیامید و ناتوانم، بهگونهای که مانند نفسی که بر روی خاکسترهای سوختگی نشسته، در حال انتظار و اندیشهی غمانگیزم.
هوش مصنوعی: در کنار جمعی که به پرورش ادب و هنر مشغولند، صدای نالهٔ بیدل به گوش میرسد، در حالی که دود خوشبوی گیاه بخور از آتش سوختگیها بلند میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.