شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد
سفالین کوس درویشان ز بس خشک است نم دارد
سر در جیب، آزاد است از فتراک آفتها
مقیمگوشهٔ دل حکم آهوی حرم دارد
پریشان نسخهایم از ربط این اجزا چه میپرسی
تأملهای بیشیرازگی ما را بهم دارد
تمیز پشت و رویت اینقدر فطرت نمیخواهد
عدم آنجاکه هستیگلکند .ستی عدم دارد
نگاهی تا ببالد رفتهای بیرون ازبن محفل
چو شمع اینجا همان تحریک مژگانت قدم دارد
صدا بر ششجهتمیپیچد ازیک دامن افشاندن
جهان صید کمند وحشیی کز خویش رم دارد
بهپرهیز ای هوس از اتفاق پنبه و آتش
مریض حسرتیم و شربت دیدار سم دارد
ندامت مطلبم دیگر مپرس از رمز مکتوبم
شقی در سینه دارد خامهٔ من گر رقم دارد
نوای نیستان عافیت، آهنگ تصویرم
ز ساز خود برون ناآمدنهایم علم دارد
نفس تا میکشم چون غنچه ازخود رفتهامبیدل
ز غفلت در بغل مینای من سنگ ستم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و افکار عمیق شاعر درباره فقر، درد و ناامیدی میپردازد. شاعر در آن به مفلسی از نظر علمی و معنوی اشاره میکند و بیان میکند که روح آزاد او تحت تأثیر مشکلات و آفتها قرار دارد. او به جستجوی هویت و ارتباط اجزای زندگیاش اشاره کرده و از پیچیدگیهای نامفهوم در زندگی خود مینالد. همچنین، شاعر به تأثیر عدم و وجود اشاره میکند و بر ارتباط عاطفی و شخصی تأکید میکند. در نهایت، به حسرت و درد درونی خود اعتراف میکند و نشان میدهد که علیرغم تلاش برای خنک کردن آتش آرزوها، با بیماری حسرت و فراق روبرو است.
هوش مصنوعی: عظمت و زیبایی فقر و تهیدستی ما به قدری است که علم و دانش در برابر آن خاموش میماند. ظروف سفالی درویشان به دلیل خشکی و بیآبی، دیگر نم و رطوبت ندارند.
هوش مصنوعی: سرش را در جیب کرده و از گرفتار شدن در سختیها و مشکلات آزاد است. در گوشه دل، حالتی شبیه به آهوی حرم دارد و احساس آرامش و حرمت دارد.
هوش مصنوعی: ما از ارتباط این بخشها به شدت گیج و سردرگمیم؛ شما که میپرسید، این تفکرات نامنسجم و بینظم ما را با هم درآورده است.
هوش مصنوعی: تمیز کردن و تفکیک خوبی و بدی در وجود تو نیاز به شناخت مخصوصی ندارد، چرا که در جایی که وجود دارد، عدم نیز وجود دارد و این عدم به نوعی میتواند در وجود گلها و زیباییها مؤثر باشد.
هوش مصنوعی: نگاهی که به سمت شما میافتد، باعث میشود که شما از جمع خارج شوید و مانند شمع در اینجا روشنایی ببخشید. به همین دلیل، همین نگاه زیبا و پرتحرک شما، خود قدمی در این فضا دارد.
هوش مصنوعی: صدای ارامش بخش و موزون در تمام جهات پراکنده میشود، گویی از دامن طبیعت به بیرون روان شده است. جهان مانند یک شکار است که به خاطر آزادی و وحشیگریاش از خودش فرار میکند.
هوش مصنوعی: احتیاط کن از شوق و آرزوهایی که به مانند پنبه در آتش میسوزند. ما بیمار حسرت هستیم و دوری از دیدار، همچون نوشیدنی سمی است.
هوش مصنوعی: دیگر از من دربارهٔ پشیمانیام نپرس، زیرا نوشتههایم رازی را در دل دارند. قلم من درونش غمی عمیق دارد، حتی اگر چیزهایی را بر روی کاغذ بیاورد.
هوش مصنوعی: آوای نیستان تندرستی است، و تصویر من از ساز خود، در آن ناآمدنها، دانشی دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که نفس میکشم، مانند غنچهای هستم که از خودم غافل شدهام. بیدل، در آغوش غفلت، همچون مینا (لیوان) من، سنگینی ستم را تحمل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد
دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد
کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد
سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد
ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد
[...]
اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد
که نی عاشق نمییابد که نی دلخسته کم دارد
مرا گوید چرا چشمت رقیب روی من باشد
بدان در پیش خورشیدش همیدارم که نم دارد
چو اسماعیل پیش او بنوشم زخم نیش او
[...]
بحالم التفات آن ماه رو بسیار کم دارد
دل از کم التفاتیهای او بسیار غم دارد
دمی از مهر بیند سوی من آن مه دمی از کین
بسان صبح تیغ التفات او دو دم دارد
چه خوش باغیست عالم پر گل و سوسن چه سود اما
[...]
ز مژگان تو لوح سینه ها از خون رقم دارد
رقم سرخ است با چندین سیاهی کاین قلم دارد
به از دل خلوتی خواهم که پنهان سازمت آنجا
که از مژگان تو چون سبحه دلها ره بهم دارد
زبار منت احسان اگر آگه شوی دانی
[...]
نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن
چه خاک دلنشین است این که صحرای عدم دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.