گنجور

 
بیدل دهلوی

شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد

سفالین ‌کوس ‌درویشان ز بس‌ خشک است ‌نم د‌ارد

سر در جیب‌، آزاد است از فتراک آفتها

مقیم‌گوشهٔ دل حکم آهوی حرم دارد

پریشان نسخه‌ایم از ربط این اجزا چه می‌پرسی

تأملهای بی‌شیرازگی ما را بهم دارد

تمیز پشت و رویت اینقدر فطرت نمی‌خواهد

عدم آنجاکه هستی‌گل‌کند .ستی عدم دارد

نگاهی تا ببالد رفته‌ای بیرون ازبن محفل

چو شمع اینجا همان تحریک مژگانت قدم دارد

صدا بر ششجهت‌می‌پیچد ازیک دامن افشاندن

جهان صید کمند وحشیی‌ کز خویش رم دارد

به‌پرهیز ای هوس از اتفاق پنبه و آتش

مریض حسرتیم و شربت دیدار سم دارد

ندامت مطلبم دیگر مپرس از رمز مکتوبم

شقی در سینه دارد خامهٔ من گر رقم دارد

نوای نیستان عافیت‌، آهنگ تصویرم

ز ساز خود برون ناآمدنهایم علم دارد

نفس تا می‌کشم چون غنچه ازخود رفته‌ام‌بیدل

ز غفلت در بغل مینای من سنگ ستم دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد

دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد

کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد

سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد

ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد

[...]

مولانا

اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد

که نی عاشق نمی‌یابد که نی دلخسته کم دارد

مرا گوید چرا چشمت رقیب روی من باشد

بدان در پیش خورشیدش همی‌دارم که نم دارد

چو اسماعیل پیش او بنوشم زخم نیش او

[...]

فضولی

بحالم التفات آن ماه رو بسیار کم دارد

دل از کم التفاتیهای او بسیار غم دارد

دمی از مهر بیند سوی من آن مه دمی از کین

بسان صبح تیغ التفات او دو دم دارد

چه خوش باغیست عالم پر گل و سوسن چه سود اما

[...]

کلیم

ز مژگان تو لوح سینه ها از خون رقم دارد

رقم سرخ است با چندین سیاهی کاین قلم دارد

به از دل خلوتی خواهم که پنهان سازمت آنجا

که از مژگان تو چون سبحه دلها ره بهم دارد

زبار منت احسان اگر آگه شوی دانی

[...]

صائب تبریزی

نمی‌گردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن

چه خاک دلنشین است این که صحرای عدم دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه