گر کماندار خیالت در زه آرد تیر را
هر بن مو چشم امیدی شود نخجیر را
یاد رخسارت جبین فکر را آیینه ساخت
حرف زلفت کرد سنبل رشتهٔ تقریر را
برنمیدارد عمارت خاک صحرای جنون
خواهی آبادم کنی بر باد ده تعمیر را
مانع بیتابی آزادگان فولاد نیست
ناله در وحشت گریبان میدرّد زنجیر را
سخت دشوارست پرداز شکست رنگ من
بشکن ای نقاش اینجا خامهٔ تصویر را
موج خون منکه آتش داغ گرمیهای اوست
میکند بال سمندر جوهر شمشیر را
چون ره خوابیده زین خوابی که فیضش کم مباد
تا به منزل بردهام سررشتهٔ تعبیر را
گر به این وجدست شور وحشت دیوانهام
داغ حیرت میکند چون نقش پا زنجیر را
پای تا سر دردم اما زحمت کس نیستم
نالهام در سینه خرمن میکند تأثیر را
تا کی از غفلت به قید جسم فرساید دلت
یک نفس بر باد ده این خاک دامنگیر را
صبح عشرتگاه هستی از شفق آبستن است
نیست جز خون گر بپالاید کسی این شیر را
دست از دنیا بدار و دامن آهی بگیر
تا بدانی همچو بیدل قدر دار و گیر را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر درباره عشق، جنون و رنجهای زندگی میپردازد. شاعر از خیال و یاد معشوق سخن میگوید و به زیباییهای او تأکید میکند. او به عشق و دلتنگیاش اشاره کرده و به وضعیت درونیاش در برابر مشکلات و مضیقهها میپردازد. همچنین از سختی و دردهایی که در دل دارد و بیتابی آزادگان چه بسا معنایی فراتر از قید و بندها را تجربه میکنند، سخن میگوید. مضمونهای دیگری همچون گذر زمان، تأثیرات احساسات و نیاز به رهایی از قید جسم و دنیا نیز در این شعر گنجانده شده است. شاعر در نهایت دعوت به درک ارزش زندگی و بودن در لحظههایی عمیق میکند.
هوش مصنوعی: اگر کماندار خیال تو تیر را در زه بگذارد، هر رشته مویی میتواند چشمی به امید شکار داشته باشد.
هوش مصنوعی: شکل زیبا و خاطرهانگیز تو باعث شده که ذهن من مانند آینهای به تصویر تو بپردازد و صحبتهای تو همچون گلی زیبا، جان بخش کلمات و عبارات من شود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی این بنای بیپایه و اساس جنون را بسازید، باید متوجه باشی که نمیتوانی بر روی خاکی که در حال باد رفتن است، آن را محکم کنی.
هوش مصنوعی: آزادگان در برابر سختیها و مشکلات نمیشکنند و به راحتی نمیتوانند از پای درآیند. آنها در عدم تحمل و بیتابی خود، حتی در سختترین شرایط هم ناله و گله میکنند، و این نشان از عزم و ارادهی قویشان دارد. زنجیرهایی که بر دستانشان است، تنها نشانهای از اسارت است و آنها با وجود این زنجیرها همچنان بلندپرواز و آزادگی خود را حفظ میکنند.
هوش مصنوعی: شکستن رنگ من کار دشواری است. ای نقاش، بیا و اینجا قلمی که تصویر را میکشد بشکن.
هوش مصنوعی: موج خون من که ناشی از شدت عشق اوست، همچون حرارتی شدید عمل میکند و موجب میشود که جوهر شمشیر به حرکت درآید.
هوش مصنوعی: به خاطر خوابی که گرفتهام، باید مواظب باشم تا به پایان راه برسم و در این مسیر، به دنبال درک و تفسیر صحیح خوابهایم باشم.
هوش مصنوعی: اگر این عاشقانه سردرگمی و شور و شوق باشد، من دیوانهام و این احساس عمیق چون داغی بر قلبم مینشیند، مانند اثری که زنجیر بر زمین میگذارد.
هوش مصنوعی: من از سر تا پا درد دارم، اما هیچ کس را به دلیل دردهایم اذیت نمیکنم. نالههایم در درونم مثل آتش سوزان است و تأثیرش را در وجودم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: تا کی باید قلبت درگیر غفلت و مادیات باشد؟ یک لحظه به این دنیای فانی و گرانبها فکر کن و رهایش کن.
هوش مصنوعی: صبح عاشقانهای در حال طلوع است و آسمان با رنگ سرخ پر از شوق و امید است، اما اگر کسی نتواند از این حالت شیرینی و زیبایی استفاده کند، تنها چیزی که باقی میماند، درد و ناراحتی است.
هوش مصنوعی: از دنیا دل بکن و به آوای دلخواهی چنگ بزن تا بفهمی چقدر ارزش و مقام خودت را باید داشته باشی و از زندگی چه چیزهایی را باید بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کو بُگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن
[...]
دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در
بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت
[...]
ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را
برنتابد از خرابی خانهام تعمیر را
گر چنین شاداب از خون شهیدان میشود
آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را
کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی
[...]
سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را
کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست
هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را
حسن را خطِ غبارش بینیاز از زلف کرد
[...]
برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را
با گریبان کار افتد دست دامنگیر را
نام من در دفتر اهل شهادت داخل است
کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را
پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.