شبی کز خیال توگل چیده بودم
هماغوش صد جلوه خوابیده بودم
چرا آبگوهر نباشد غبارم
به راه تو یک اشک غلتیده بودم
نهان از تو میباختم با تو عشقی
تو فهمیده بودی نفهمیده بودم
کس آیینه دارت نشد ورنه من هم
به حیرت امیدی تراشیده بودم
به رنگیست چون سایهام جوش غفلت
که میرفتم از خویش و خوابیده بودم
طریق وفا تلخکامی ندارد
شکر بود اگر خاک لیسیده بودم
بنازم به اقبال درد محبت
که تا چرخ یک ناله بالیده بودم
ز وهم ای جنون عقدهام وا نکردی
به خویش آنقدرها نپیچیده بودم
تماشا خیال است و دیدار حیرت
ز آیینه این حرف پرسیده بودم
چوگل چاک میروبد از پیکر من
ندانم برای چه خندیده بودم
به مژگان گشودن نهان گشت بیدل
جمالی که پیش از نگه دیده بودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و دلتنگی خود اشاره میکند. او از لحظهای میگوید که برای کسی خاص، گل چیده و در خیال آن شخص غرق شده است. او به عواطف و احساسات پیچیدهاش پرداخته و بیان میکند که در کنار عشق، غم و اندوه نیز وجود دارد. شاعر به ناتوانی خود در بیان عشقش اشاره میکند و حسرت میخورد که درک مناسبی از احساساتش نداشته است. او به حالتی از سرگشتگی و فراموشی از خود رسیده و در نهایت، زیبایی و جذابیت عشقش را تمجید میکند، اما از درد و رنج آن نیز بیخبر نیست. این شعر به زیبایی چالشها و لطافتهای عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شبی که در خیال تو گلهایی چیده بودم، در آغوش صد زیبایی خوابیده بودم.
هوش مصنوعی: چرا نباید قطرهای از آبهای گرانبها باشد، وقتی که من در مسیر تو مانند یک اشک پایین آمدهام؟
هوش مصنوعی: من علاقه و عشق خود را پنهانی به تو ابراز میکردم، در حالی که تو این احساس را درک کرده بودی، اما من خودم از آن خبر نداشتم.
هوش مصنوعی: هیچکس به تو مثل آیینه نگاه نکرد، وگرنه من هم با حیرت در دل، امیدی برای دیدن تو ایجاد کرده بودم.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن حالتی است که شخص به طور ناخواسته در غفلت و خواب 깊ی فرو رفته و در نتیجه از خود و واقعیت اطرافش بیخبر است. او به مانند سایهاش، بیتحرک و ناپیداست، در حالی که در دلش درگیری و جوششی وجود دارد. احساساتی از عدم آگاهی و غفلت در او حاکم است.
هوش مصنوعی: در مسیر وفا، ناامیدی و تلخی وجود ندارد. اگر تلاش میکردم و خود را به خاک میمالیدم، این تلاش مثل یک شکر میشد.
هوش مصنوعی: به خوش شانسیام افتخار میکنم که به خاطر عشق و محبتی که دارم، حتی تا جایی که آسمان نیز یک ناله را شنیده است، رشد کردهام.
هوش مصنوعی: جنون و اوهام تو مانع از این شد که من به آرامش برسم. به خودم فکر کردم و دیدم که اینقدرها هم درگیر و پیچیده نشده بودم.
هوش مصنوعی: دیدن یک تصویر خیالپردازی است و شگفتی از ملاقات ناشی از بازتاب در آینه است. من از قبل این موضوع را مطرح کرده بودم.
هوش مصنوعی: وقتی که زخم و درد از وجودم میگذرد، نمیدانم چرا در آن لحظه خوشحال به نظر میآمدم.
هوش مصنوعی: با چشمان الماسینم را به سوی او گشودم و زیباایی او که قبلاً تنها با نگاهی العاب کرده بودم، اکنون در دلم نقش بست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سحرگه که بیدار گردیده بودم
صبوحی دو سه باده نوشیده بودم
شدم بامدادان بدانسان که دل را
کنم خوش که محمود ژولیده بودم
بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم
[...]
به باغی که چون صبح خندیده بودم
ز هر برگ گل دامنی چیده بودم
به زاهد نگفتم ز درد محبت
که نشنیده بود آنچه من دیده بودم
چرا خط پرگار وحدت نباشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.