تا چشم تو شد ساغر دوران تغافل
خون دو جهان ریخت به دامان تغافل
بر زخم که خواهی نمک افشاند که امروز
گل کرده تبسم ز نمکدان تغافل
آنجا که تماشای تو منظور نظرهاست
چندین مژه چاکست گریبان تغافل
برگیست لبت از چمنستان تبسم
موجیست نگاه تو ز عمان تغافل
گیسوی تو مدّ الف آیت خوبی
ابروی تو بسمالله دیوان تغافل
امید به راه تو زمینگیر خیالیست
شاید نگهی واکشد از شان تغافل
چشم تو به این مستی و پیمان شکنیها
نشکست چرا ساغر پیمان تغافل
فردا که به قاتل گرود خون شهیدان
دست من خون گشته و دامان تغافل
صد صبح نمک بر جگر خستهٔ ما بست
آن غنچهٔ نشکفته نمکدان تغافل
در عشق تو دیگر به چه امید توان زیست
ای آینهٔ لطف تو برهان تغافل
عمریست که دل تشنه لب دور نگاهیست
یارب که بگردد سر مژگان تغافل
بیدل شرری گشت و به دامان نگه ریخت
گردی که نکردیم به میدان تغافل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر از غفلت و بیتوجهی معشوق میگوید و اینکه چطور این غفلت باعث درد و رنج او شده است. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و در عین حال از بیتوجهیهای او گله میکند. شاعر از عشق و امید خود صحبت میکند و اینکه این امید به ملاقات معشوق همچنان در دل او زنده است، ولی با وجود این، غفلت و دوری، او را آزار میدهد. در نهایت، شاعر به عمیق بودن دردش در عشق اشاره میکند و از آرزوی یک نگاه معشوق به شدت احساس ناامیدی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه تو به ساغر مینگریست، بیتوجهی دو جهان را به زمین میریخت و فراموشی را به دامان خود میآورد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بر زخمها نمک بریزی، امروز به یاد داشته باش که این زخمها با لبخندی که ناشی از نادیده گرفتن مشکلات است، التیام یافتهاند.
هوش مصنوعی: در جایی که نگاه کردن به تو برای همه اهمیت دارد، چندین مژه به صورت تو زیباست و در عین حال، این زیبایی میتواند به نوعی بیتوجهی یا ناباوری را تداعی کند.
هوش مصنوعی: لبهای تو چون برگی از گلزار بهاری است و نگاهت همچون موجی از محبت و توجه، مثل نگاهی است که از سر سادگی و غفلت به کسی میشود.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند الفی است که نشاندهندهی زیباییهای توست و ابروی تو مانند بسمالله است که آغاز هر خوبی و زیبایی را نمایان میکند. این زیباییها باعث میشود تمامی بیتفاوتیها و غفلتها نادیده گرفته شوند.
هوش مصنوعی: امید به اینکه تو به من توجه کنی، خیالت باطل است. شاید روزی نگاهی به من بیندازی و دل از بیتوجهیات برداری.
هوش مصنوعی: چرا چشم تو به این همه بیوفایی و شکستن عهد، نگاهی نمیکند؟ چرا هنوز ساغر پیمان را به دست نمیگیری و غفلت را کنار نمیگذاری؟
هوش مصنوعی: فردا زمانی که به قاتلین شهیدان میرسم و دستانم که پر از خون است، نشاندهندهی بیتفاوتی و بیخبر بودن من خواهد بود.
هوش مصنوعی: صبحهای زیادی برای دل شکسته و خستهام تلخی و درد آورده است، مانند غنچهای که هنوز باز نشده و نمکدان غفلت را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در عشق تو، دیگر چه امیدی برای زندگی وجود دارد، ای آینهای که لطف تو نادیدهکاری را آشکار میکند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دل من به امید یک نگاه از تو تشنه و بیقرار است، ای کاش نگاه پر از بیاعتنایی تو دوباره به سمت من برگردد.
هوش مصنوعی: شعری از بیدل به این معناست که او دچار هیجانات و شور و شوقی شده است و در این حال، غبار سردرگمی و بیتوجهی را به دور میریزد. در واقع، این انرژی و اشتیاق او به عنوان یک واکنش در برابر بیتوجهی و غفلت در زندگیاش جلوهگری میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین باغ گذشتیم به احسان تغافل
گل بر سر ما ریخت گریبان تغافل
طومار تماشای جهان فتنهٔ سوداست
خواندیم خط امن ز عنوان تغافل
مشکل که درین عشوهسرا کام ستاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.