ای بهار جلوه بسکن کز خجالت یارها
در عرق شستند خوبان رنگ از رخسارها
میشود محو از فروغ آفتاب جلوهات
عکس در آبینه همچون سایه بر دیوارها
ناله بسیار است اما بیدماغ شکوهایم
بستن منفار ما مهریست بر طومارها
شوقدل ومانده پست و بلند دهر نیست
نالهٔ فرهاد بیرون است ازین کهسارها
اهل مشرب از زبان طعن مردم فارع است
دامن صحرا چه غم دارد ز زخم خارها
دیدهٔ ما را غبار دهر عبرت سرمه شد
مردمک اندوخت این آیینه از زنگارها
لازم افتادهست واعظ را به اظهارکمال
کرّناواری غریوش مایهٔ گفتارها
زاهدانکوسه را ساز بزرگی ناقص است
ریش هم میباید اینجا در خور دستارها
لطفی، امدادی، مدارایی، نیازی، خدمتی
ای ز معنی غافل آدم شو به این مقدارها
ما زمینگیران ز جولان هوسها فارغیم
نقش پا و یک وداع آغوشی رفتارها
هرکجا رفتیم داغی بر دل ما تازه شد
سوخت آخر جنس ما ازگرمی بازارها
درگلستانیکه بیدل نوبر تسلیمکرد
سایه هم یک پایه برتر بود ز دیوارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بهار و زیباییهای آن اشاره میکند و از خجالت یاران و خوبیهای آنها سخن میگوید. او به تأثیر نور آفتاب بر سایهها و زیباییها میپردازد و در عین حال از نالههای دل و دردهای زندگی یاد میکند. شاعر به وضعیت زاهدان و واعظان اشاره میکند و از آنها میخواهد به عمق معانی زندگی توجه کنند. او تأکید میکند که احساسات و خواستههای انسانی نباید ما را زمینگیر کند و در نهایت به زیبایی و ارزشهای انسانی در سرزمین خود اشاره میکند. شعر به نوعی به جستجوی معنا و زیبایی در زندگی پرداخته و از رنجها و زخمهای انسانی میگوید.
هوش مصنوعی: بهار زیبا، لطفاً جلوهگریات را کم کن، زیرا دوستان از شرم و حیا، عرق کرده و رنگ از چهرهشان پریده است.
هوش مصنوعی: نور زیبای تو مانند آفتاب میتواند تمام وجودم را در خود غرق کند، همان گونه که تصویر یک سایه روی دیوارها نقش میبندد و در آب منعکس میشود.
هوش مصنوعی: ما نالههای زیادی داریم، اما بدون انگیزه و روحیه، از شکایت خودداری میکنیم. جدایی و بیخبری ما نشانهای از محبت و پیوندی عمیق است که بر روی یادداشتهای ما نقش بسته است.
هوش مصنوعی: عشق و شور دل دیگر به خاطر گذر زمان و مشکلات زندگی اهمیت ندارد، صدای ناله فرهاد از این کوهها فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: افراد با ذوق و درک بالا، به حرف و انتقادات مردم اهمیت نمیدهند. آنها مانند دامن یک صحرا هستند که از زخم خارها ناراحت نمیشوند و به زندگی و زیبایی طبیعی خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: چشم ما تحت تأثیر زمان و فرسودگی قرار گرفته و مانند سرمه شده است، زیرا مردمک این چشم در نتیجه آلودگیها و زنگارهای زندگی به تجربیات و عبرتها انباشته شده است.
هوش مصنوعی: واعظ ناچار شده است که برای نشان دادن بزرگی و کمال خود، حرفهای گوناگونی را بیان کند.
هوش مصنوعی: زاهدان در اینجا به کسانی اشاره دارد که فقط ظاهری از دینداری و پارسایی را دارند و نتوانستهاند به درک عمیقتری از معنویت برسند. به عبارتی، داشتن ظاهری آراسته مانند دستار نیازمند این است که عملاً نیز درونی با ارزشها و اخلاقیات سازگار باشد. به همین دلیل، این بیت به نقص شخصیت کسانی اشاره دارد که تنها به ظاهر بسنده کرده و جستجوی حقیقی درونی را نادیده میگیرند.
هوش مصنوعی: شما باید بدانید که محبت، یاری، صلح و نیازمندیها از اهمیت ویژهای برخوردارند. بهتر است به این مفاهیم توجه کنید و از معنای عمیقتری در زندگی خود غافل نشوید.
هوش مصنوعی: ما از خودخواهیها و آرزوهای بیپایه رها هستیم و فقط ردپایی از آنچه که بودهایم و خداحافظیای از آغوش رفتارهایمان به جای میگذاریم.
هوش مصنوعی: هرجا که رفتیم، دلمان به درد آمد و ناراحتی زیادی را احساس کردیم. در نهایت، ما به خاطر فشار و هیجانهای محیط اطراف، آسیب دیدیم و ناراحت شدیم.
هوش مصنوعی: در باغی که بیدل با تسلیم خود به آنجا آمد، حتی سایه نیز از دیوارها بالاتر و برتر بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
[...]
در خم گیسوی کافر کیش داری تارها
بهر گمره کردن پاکانست این زنارها
پرده بردار از رخی کان مایه دیوانگیست
کز دماغ عاقلان بیرون برد پندارها
فتنه و جور است و آفت کار زار حسن تو
[...]
ای گل روی تو برده رونق گلزارها
در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها
گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ
بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها
گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه
[...]
ای عارض زیبای تو خندیده بر گلزارها
وز بوی زلف دلکشت آشفته شد بازارها
حال دل پر درد خود پنهان ز تو چون دارمش
سرّی ز تو پنهان بود؟ ای واقف اسرارها
از گلستان وصل او هستند هر کس با نصیب
[...]
گر نیابم بویی از وصل تو در گلزارها
همچو اشک خود به خون غلطم میان خارها
چون نقاب افکنده دیدت شاهد گل در چمن
کند ناخن ناخن از رشک رخت رخسارها
پیش خورشیدم چو دیواریست حایل هر رقیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.