گنجور

 
بیدل دهلوی

ای بهار جلوه بس‌کن کز خجالت یارها

در عرق شستند خوبان رنگ از رخسارها

می‌شود محو از فروغ آفتاب جلوه‌ات

عکس در آبینه همچون سایه بر دیوارها

ناله بسیار است اما بی‌دماغ شکوه‌ایم

بستن منفار ما مهری‌ست بر طومارها

شوق‌دل ومانده پست و بلند دهر نیست

نالهٔ فرهاد بیرون است ازین کهسارها

اهل مشرب از زبان طعن مردم فارع است

دامن صحرا چه غم دارد ز زخم خارها

دیدهٔ ما را غبار دهر عبرت سرمه شد

مردمک اندوخت این آیینه از زنگارها

لازم افتاده‌ست واعظ را به اظهارکمال

کرّناواری غریوش مایهٔ گفتارها

زاهدان‌کوسه را ساز بزرگی ناقص است

ریش هم می‌باید اینجا در خور دستارها

لطفی‌، امدادی‌، مدارایی‌، نیازی‌، خدمتی

ای ز معنی غافل آدم شو به این مقدارها

ما زمینگیران ز جولان هوسها فارغیم

نقش پا و یک وداع آغوشی رفتارها

هرکجا رفتیم داغی بر دل ما تازه شد

سوخت آخر جنس ما ازگرمی بازارها

درگلستانی‌که بیدل نوبر تسلیم‌کرد

سایه هم یک پایه برتر بود ز دیوارها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

در میان پرده خون عشق را گلزارها

عاشقان را با جمال عشق بی‌چون کارها

عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست

عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها

عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد

[...]

امیرخسرو دهلوی

در خم گیسوی کافر کیش داری تارها

بهر گمره کردن پاکانست این زنارها

پرده بردار از رخی کان مایه دیوانگیست

کز دماغ عاقلان بیرون برد پندارها

فتنه و جور است و آفت کار زار حسن تو

[...]

سیف فرغانی

ای گل روی تو برده رونق گلزارها

در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها

گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ

بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها

گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه

[...]

جهان ملک خاتون

ای عارض زیبای تو خندیده بر گلزارها

وز بوی زلف دلکشت آشفته شد بازارها

حال دل پر درد خود پنهان ز تو چون دارمش

سرّی ز تو پنهان بود؟ ای واقف اسرارها

از گلستان وصل او هستند هر کس با نصیب

[...]

جامی

گر نیابم بویی از وصل تو در گلزارها

همچو اشک خود به خون غلطم میان خارها

چون نقاب افکنده دیدت شاهد گل در چمن

کند ناخن ناخن از رشک رخت رخسارها

پیش خورشیدم چو دیواریست حایل هر رقیب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه