هوای تیغ تو افتاد تا مرا در سر
به موج چشمهٔ خورشید میزند ساغر
حضور منزل دل ختم جادهٔ نفس است
پی درودن هر ریشه میرسد به ثمر
چو لاله غیر سویدا چه جوشد از دل ما
حباب داغ شمارد، محیط خون جگر
به کسب طینت بیمغز باب عرفان نیست
ز باده نشئه محال است قسمت ساغر
سخن چو آب دهد طبعهای بیحس را
به نثر و نظم نگردد، دماغکاغذ، تر
ستم به خامه کند خشکی دوات اینجا
زبان به حرف نگردد چوگوش باشدکر
نجات یافت ز مرگ آنکه با قضا پیوست
به چوب دسته الم نیست از جفای تبر
زنیک و بد مژه بستن هجوم عافیت است
خمار خواب مکشگر فکندی این بستر
در این زمانهکه غیر از سکوت آفت نیست
به تیغ حادثه همواریام نمود سپر
نداشت مایدهٔ عمر بیوفا مزهای
نمک زدندکباب مرا ز خاکستر
درای قافلهٔ رنگ سخت خاموش است
خبر مگیرکه از ماگرفتهاند خبر
تظلم تو بجایی نمیرسد بیدل
در این بساط به امید بخیه جیب مدر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر شاعرانهای است که به عواطف و تجربیات زندگی میپردازد. شاعر از وضعیت درونی خود و چالشهایی که با آنها روبهروست، سخن میگوید. واژههای محاکاتی مانند "تیغ"، "ساغر" و "عافیت" نشاندهندهی تنشهای روحی و تلاش برای نیل به آرامش هستند. او به زیبایی و تلخی زندگی، همچنین به بیوفایی زمانه و تجربهها اشاره میکند. در انتها، شاعر به نامیدی و ناامیدیهای موجود در جستجوی آرامش و فهم عمیقتری از زندگی پرداخته و به نوعی نشان میدهد که در این شرایط، امید چندانی به تغییر و تحول وجود ندارد.
هوش مصنوعی: احساس محبت و زیبایی تو چنان قوی است که مثل موجهای درخشان نور خورشید، به جانم ضربه میزند و مرا غرق در شادی میکند.
هوش مصنوعی: حضور در دل انسان به معنای پایان مسیر نفس و هوای نفس است. هر چه بیشتر تلاش کنیم و ریشههای خود را بکشیم، به میوه و نتیجه بهتری خواهیم رسید.
هوش مصنوعی: به غیر از گل لاله، چه چیزی میتواند در دل ما به وجود آورد؟ حبابی از احساسات و دردهای عمیق که مانند داغی حس میشود و به دور آن، گویی خونی از دل خارج میشود.
هوش مصنوعی: در این شعر به این موضوع اشاره شده است که درک عمیق و واقعی از عرفان و معارف معنوی تنها با ظاهرسازی و بدون درک صحیح ممکن نیست. همچنین، عشق و سرازیر شدن در معانی عمیق، به مانند نوشیدن بادهای که جان را سرشار کند، نیازمند دل و طینتی است که از درون، شعلهور باشد. به عبارت دیگر، صرفاً نوشیدن باده یا ورود به عرفان بدون درک و احساس حقیقی، فاقد اثر و نتیجه واقعی است.
هوش مصنوعی: زمانی که سخن مانند آب جاری شود، نمیتواند بر روی ذهنهای بیاحساس تأثیر بگذارد و نه به نثر و نه به نظم، به خوبی انجماد مییابد.
هوش مصنوعی: وقتی دوات خشک باشد، نوشتن با قلم سخت میشود و در اینجا اگر گوش باشد، زبان نمیتواند صحبت کند.
هوش مصنوعی: کسی که به سرنوشت خود راضی باشد و با حکمت و عبرت زندگی کند، از خطرات و مشکلات زندگی نجات مییابد. چوب و تبر نمادهایی از سختیها و چالشها هستند که در برابر انسان قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: زن زیبا و دلربا با چشمان مشکی و جذابش، به نوعی ما را به سوی آرامش و خوشبختی دعوت میکند. اما اگر در خواب و خیالی شیرین غرق شوی، مراقب باش که دچار غفلت نشوید و از این لحظات ناب استفاده نکنید.
هوش مصنوعی: در این دورهای که هیچ چیز جز سکوت خطرناک نیست، حتی با چالشهای زندگی هم خود را محافظت شده احساس میکنم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی احساس ناامیدی و تلخی از زندگی خود را بیان میکند. او اشاره میکند که عمرش بدون مایه و شیرینی بوده و به جای آن، درد و اندوه را تجربه کرده است. زندگیاش مانند کبابی است که به جای خوشمزگی، از خاکستر و ویرانی تشکیل شده است. در واقع، او حس میکند که زندگیاش مزهای ندارد و به سختی و تلخی سپری شده است.
هوش مصنوعی: در کاروانی که پر از رنگ و زندگی است، همه چیز به شدت ساکت و خاموش است. خبری نبر که از ما خبر گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، شکایت تو نتیجهای نخواهد داشت و امید تو به اصلاح اوضاع، به مانند دوختن جیب پارهای است که ناپایدار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.