هزار آینه با خود دچار کردم و دیدم
بهغیر رنگ نبودم، بهارکردم و دیدم
ز ناامیدی خمیازههای ساغر خالی
چه سر خوشی که به صرف خمارکردم و دیدم
ز چشم هوش نهان بود گرد فرصت هستی
چو صبح یکدو نفس اختیارکردم و دیدم
به غیر نام تو نقدی نبود در گره دل
نفس به سبحه رساندم، شمار کردم و دیدم
سر غرور هوا و هوس به طشت خجالت
من از عرق دم تیغ آبدار کردم و دیدم
دلیکه داشت دو عالم فضای عرض تجمل
ز چشم بسته یک آیینه وار کردم و دیدم
به رنگ شمع بهار حضور خلوت و محفل
شکستی از پر رنگ آشکار کردم و دیدم
کنون چه پرده گشاید صفا به غیر کدورت
که هر چه بود غبار اعتبار کردم و دیدم
قماشکارگه ما و من ثبات ندارد
منش به قدر نفس تار تار کردم و دیدم
احد عیان شد از اعداد بیشماری کثرت
هزار را یک و یک را هزار کردم و دیدم
جهان تلافی شغل ترددی که ندارد
تو فرضکنکه من هیچکارکردم و دیدم
دوگام بیش نشد حامل گرانی هستی
شتر نبود نفس بود بار کردم و دیدم
گرفته بود زمین تا فلک غبار تعین
ازین دو عرصه چو بیدل کنار کردم و دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربیات و درکهای خود سخن میگوید. او نشان میدهد که در میان هزاران تصویر و زوایای مختلف، تنها رنگ و ظاهری را تجربه کرده و به حقیقت وجودی خود پی برده است. ناامیدیها و خوشیهای موقتی را در نظر میگیرد و در جستجوی هویت و معنا است. او به تأمل در مورد عشق و نام محبوب میپردازد و نشان میدهد که تنها تاثیرات عشق و اعتقاد به معشوق در دل او باقی مانده است. همچنین به ما نشان میدهد که دنیا در تضاد و تغییر است و به سادگی نمیتوان به حقیقتی پایدار رسید. او به تلاشهای خود در درک وجود و جهان میپردازد، و در نهایت به این نتیجه میرسد که هر آنچه از زندگی تجربه کرده، تنها درک نسبت به خود و جهان است.
هوش مصنوعی: تمامی آینهها را در اختیار داشتم و بهجز رنگهای مختلف، چیزی دیگری در خود نمیدیدم. با گذر زمان شکوفا شدم و به واقعیتهای جدیدی پی بردم.
هوش مصنوعی: از ناامیدی و خستگیهای حاصل از نبود خوشی، چه دلگرمیای پیدا کردم وقتی که در حال نوشیدن شراب بودم و توانستم به آرامش برسم و تمام این احساسات را ببینم.
هوش مصنوعی: از دید هوش، در دل و باطن وجود، فرصتی برای زندگی مانند صبح زود وجود دارد. من دو نفس عمیق کشیدم و متوجه شدم.
هوش مصنوعی: به جز نام تو، هیچ چیز ارزشمندی در دل من وجود نداشت. نفسهایم را با تسبیح شمارش کردم و متوجه شدم.
هوش مصنوعی: من به خاطر غرور و تمنیات نفسانیام، احساس خجالت کردم و با عرقی که برآمده از فشار و سختی بود، این حالت را در خودم حس کردم و به حقیقت آن پی بردم.
هوش مصنوعی: دل من که دو عالم را در خود داشت، به خاطر زیباییهای ظاهری چشمش را بستم و مانند یک آیینه، به اطراف نگاه کردم و دیدم.
هوش مصنوعی: به رنگ شمع در بهار، لحظههای خصوصی و جمعی را تجربه کردم و از عمق وجودم احساساتم را نمایان ساختم و در این فرآیند، به چیزی عمیق دست یافتم.
هوش مصنوعی: حالا چه چیزی باید برای من روشن شود که به جز کدورتهاست؛ زیرا هر آنچه را که به عنوان ارزش و اعتبار میشناختم، کنار گذاشتم و مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: کارگاه ما همیشه در حال تغییر است و هیچ ثباتی ندارد. من به اندازه نفس خود، تار و پود زندگیام را گسستم و به این نتیجه رسیدم.
هوش مصنوعی: عددهای بسیار زیادی وجود دارند که نشان میدهند وجود یکی در واقع همان کثرت هزاران است و من این را درک کردم.
هوش مصنوعی: در جهانی که هیچکس نمیتواند از آن فرار کند، تصور کن که من هیچ تلاشی نکردم و تنها نظارهگر بودم.
هوش مصنوعی: در این جمله، گوینده اشاره میکند که در مسیر زندگی، با دشواریهایی روبرو شده است. او میگوید که بر روی دوش خود بار سنگینی از وجود و حیات را حس کرده و متوجه میشود که این بار تنها به خاطر شرایط زندگی نیست، بلکه به خاطر نفس و روح خود است که این فشار را تحمل کرده است. این بیان نشاندهنده درک عمیقی از چالشها و مسئولیتهای وجودی است.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان پر از غبار مشخصات و ویژگیها بود. من خود را از این دو عرصه دور کردم، مثل بیدل (دلنشین) و نگاهی به منظره انداختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.