گنجور

 
بیدل دهلوی

مغتنم‌گیرید دامان دل آگاه را

محرمان لبریزیوسف دیده‌اند این چاه را

در دبستان طلب تعطیل مشق درد نیست

همچونال خامه در دل خشک‌مپسند آه‌را

زحمت شیب و شباب ازپیکرخالی مکش

محوگیر از خاطر این تصویر سال و ماه را

درخور هرکسوت اینجا تار و پود دیگر است

بر نوای نی متن ماسورهٔ جولاه را

پند ناصح پر منغص‌کرد وقت می‌کشان

ازکجا آورد این خر نغمهٔ جانکاه را

ناتوانی‌گر شفیع ما نگردد مشکل ست

عاجزان دارند یک سر زیر دندان‌کاه را

چاپلوسی در طبیعت چند پنهان داشتن

حیله آخر پوست بر تن می‌درّد روباه را

تاگهر باشد، حباب‌، آرایش عزت مباد

از سر بی‌مغز بردارید تاج شاه را

می‌توان‌کردن بدی را هم به حرف نیک‌، نیک

از اثر خالی مدان خاصیت افواه را

مرگ هم زحمتکش هستی‌ست تاروز حساب

منزل ما جمع دارد پیچ وتاب راه را

کارها داریم بیش از رنج دنیا، چاره نیست

احتیاج است آنکه رغبت می‌کند اکراه را

چون شرارم امتحان مدّ فرصت داغ‌کرد

یک‌گره میدان نبود این رشتهٔ کوتاه را

ای هوس شکرقناعت‌کن‌که استغنای فقر

بر سر ما چتر شاهی‌کرد برگ‌کاه را

یار غافل نیست بیدل لیک از شوق فضول

لغزش پا در هوای اشک دارد آه را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ابوسعید ابوالخیر

در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش

مرد نابینا ببیند بازیابد راه را

طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا

دلبرا شاها ازین پنجه بیفگن آه را

پنج و پنجاهم نباید هم کنون خواهم ترا

[...]

امیر معزی

سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را

شاه نیکو روی نیکوعهد نیکوخواه را

خواست یزدان تا ز نسل شاه بنماید به ‌خلق

چون ملکشاه و چو طغرلشاه و سلطانشاه ‌را

خواست دولت تا بود چون آفتاب و مشتری

[...]

سنایی

شاه را خواهی که بینی، خاک شو درگاه را

ز آبرو آبی بزن درگاه شاهنشاه را

نعل کن چون چتر او دیدی کلاه چرخ را

چاک زن چون روی او دیدی قبای ماه را

چون کله بر سر نشین دزدان افسر جوی را

[...]

محمد بن منور

در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش

مرد نابینا ببیند باز یابد راه را

طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا

دلبرا شاها ازین پنجاه بفکن آه را

پنج و پنجاهم نباید هم کنون خواهم ترا

[...]

نجم‌الدین رازی

پاک کن ز آلایش و آرایش خود راه را

تا شوی سرهنگ عالی رتبت این درگاه را

جغدوار اندر خراب این جهان ماوی مگیر

تا شوی باز خشین مر دست شاهنشاه را

نفس تو دجال تست و روح تو عیسی تو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از نجم‌الدین رازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه