نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم
صاحب خفتان شرمم عیبپوشی چلقدم
منفعل نشو و نمای سر به جیبم دادهاند
رستن مو میکشد نقاش تصویر قدم
هرچه پیش آید غنیمت مفت سعی بیکسی است
آدمم اما هلاک صحبت دام و ددم
صد امل گر تازد آنسوی قیامت گرد من
انفعالم نیست، بیکار جهان سرمدم
عشرت این انجمن پر انفعال آماده بود
فرصت مستی عرقها کرد تا ساغر زدم
تنگی میدان هوشم کرد محکوم جهات
زندگی در بیخودی گر جمع کردم بیحدم
رنگ و بوها جمع دارد میزبان نوبهار
هر دو عالم را صلا زد عشق تا من آمدم
کعبه و دیری ندیدم غیر الفتگاه دل
هرکجا رفتم به پیش آمد همین یک معبدم
خاکسار عشق را پامال نتوان یافتن
پرتو خورشید بر سرهاست در زیر قدم
از بهار من چراغ عبرتی روشن کنید
همچو رنگ خون چمن پرداز چندین مشهدم
بیدل از ترک هوس موجگهر افسرده نیست
پشتی بنیاد اقبالیست در دست ردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نکات فلسفی و عرفانی میپردازد و به بررسی وضعیت انسان در برابر خوبی و بدی میپردازد. او از اینکه در میدان عبرت کسی به نیک و بد اهمیت نمیدهد، سخن میگوید و از خودداری از عیبپوشی و پاسخ به انتقادات مینویسد. از نظر او، زندگی هرچه پیش آید، فرصتی است که باید از آن بهرهبرداری کرد و در عین حال، بیتوجهی به دنیا و لذتهای آن را یادآوری میکند. شاعر معتقد است عشق و عشقورزی باید در مرکز زندگی قرار گیرد و در هر جا که برود، عشق را مییابد. در پایان، او به عاطفه و پیوند با عشق اشاره میکند و به بیتفاوتی در برابر دنیا و مسایل آن تأکید دارد.
هوش مصنوعی: در دنیای عبرت، انسان از نیک و بد خود نگران نیست. آن کسی که در لباس خفتان به سر میگذارد، به طور پنهانی عیوب دیگران را میپوشاند و به خود تکیه دارد.
هوش مصنوعی: ناامید نشو؛ فرصتی یاداوری کردهاند که در آن، موی سر به آرامی رشد میکند و هنرمند در حال خلق تصویر قدمهای من است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دست میآید، باید به عنوان یک فرصت ارزشمند مورد استفاده قرار گیرد. من آدمی هستم که به تنهایی تلاش میکنم، اما در عین حال، خطرات ناشی از ارتباط با دیگران میتواند به من آسیب برساند.
هوش مصنوعی: اگر صد امید و آرزو در روز قیامت به سراغم بیاید، من تحت تأثیر آنها قرار نمیگیرم؛ زیرا در این جهان جاودانه و بیانتها، من بیکارم و به دنبال چیزی نیستم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این محفل شاد و دلانگیز، زمانی برای خوشی و لذت وجود داشت. در این زمان، به واسطه نوشیدنیهایی که فراهم شده بود، من نیز آماده شدم تا یک جرعه از شوق و سرخوشی را بچشم.
هوش مصنوعی: ذهنم در تنگناست و در شرایط دشوار زندگی، احساس میکنم که اگرچه در اوج بیخبری و ناهنجاری هستم، اما همچنان میتوانم قابلیتهای زیادی را در خودم جمع کنم.
هوش مصنوعی: زمان بهار، میزبان رنگها و بویهای تازهای است که همه را به خود جذب میکند. عشق همه را دعوت کرد و وقتی من آمدم، این زیباییها نمایان شد.
هوش مصنوعی: کعبه و معبدی جز محل دوستی و محبت دل نمیشناسم، هر جا که رفتم، همین مکان مقدس من برایم به وجود آمد.
هوش مصنوعی: عشق حقیقی نمیتواند در زیر پا به سادگی نادیده گرفته شود؛ زیرا نشانههای آن همچون تابش خورشید بر سر افراد سبز و درخشان است، حتی اگر در زیر قدمها باشد.
هوش مصنوعی: از بهار من، با روشن کردن چراغی، عبرت بگیرید. چمن سرخ رنگی را در برابر خود تصور کنید که یادآور مشهدهای متعددی است.
هوش مصنوعی: بیدل از آرزوی دنیوی و ناپایداری احساس ناامیدی نمیکند، زیرا بر این باور است که در دستان او، پشتوانهای از آینده brillants وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.