بسکه شد حیرتپرستِ جلوهات گلزارها
گل ز برگ خویش دارد پشت بر دیوارها
دل ز دام حلقهٔ زلفات چه سان آید برون
مهره را نتوان گرفتن از دهان مارها
از نوای حسرت دیدار هم غافل مباش
ناله دارد بی تو مژگانم چو موسیقارها
دستگاه شوخیِ دَرداند دلهای دونیم
نیست بال ناله جز واکردن منقارها
گوشهگیران غافل از نیرنگ امکان نیستند
میخورَد بر گوش یکسر معنی اسرارها
باعث آهِ حزینِ ما همان از عشق پرس
درد میفهمد زبان نبض این بیمارها
بال و پر برهم زدن بی شوخیِ پرواز نیست
بی تکلف نغمهخیز است اضطراب تارها
ختم کردار زبانها بیسخن گردیدن است
خامشی چون شمع دارد مهر این طومارها
در بیابانی که ما فکر اقامت کردهایم
میرود بر باد مانند صدا کُهسارها
نسخهٔ نیرنگ هستی بِه که گرداند ورق
کهنه شد از آمد و رفت نفس تکرارها
مردهام اما ز آسایش همان بیبهرهام
با کف خاکم هنوز آن طفل دارد کارها
بسکه بیدل با نسیم کوی او خو کردهام
میکِشد طبعم چو زخم از بوی گل آزارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و تنهایی عاشقانه میپردازد. شاعر با توصیف زیباییهای معشوق و حیرتی که او در دل ایجاد کرده، به درد و دل خود پرداخته است. او از دشواریهای جدایی و حسرت دیدار میگوید و تأکید میکند که عشق واقعی توأم با درد و رنج است. شاعر به ناتوانی انسان از درک اسرار عشق و وجود اشاره دارد و همچنین به زوایای خاموشی و بیکلامی که در عشق وجود دارد. او از بیابانی که در آن قرار دارد و احساس بیپناهیاش سخن میگوید و در پایان به دلبستگیاش به کوی معشوق و اثرات عمیق این عشق اشاره میکند. بهطور کلی، شعر نشاندهنده عمق احساسات و تنشهای درونی ناشی از عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی زیبایی تو باعث شده که حتی گلها در باغها به خود ببالند و از دیوارها رشد کنند.
هوش مصنوعی: دل چگونه میتواند از دام زلفهای تو رها شود، در حالی که مانند مهرهای است که نمیتوان از دهان مارها بیرون آورد؟
هوش مصنوعی: از دل تنگی و longing برای دیدارت غافل نشو، چشمانم بیتو همانند نوازندگان، ناله و درد دارند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بیان احساسات خود پرداخته و اشاره میکند که در دنیای پر از درد و رنج، به نظر میرسد که تنها چیزی که به آن توجه میشود، صدا و نالههایی است که از دلهای زخمی و آسیبدیده برخاسته است. در واقع، او به نوعی نارضایتی از وضعیت نشان میدهد و میگوید که در این وضعیت تنها فریادهایی که از دلهای دردمند برمیخیزد، به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: افراد گوشهنشین و دور از جمعیت، از ترفندهای زندگی بیخبرند و به همین دلیل، رازهای عمیق و معانی پنهان به راحتی بر آنها آشکار نمیشود.
هوش مصنوعی: سوالی که درباره عشق مطرح میشود، باعث ایجاد حس غم و اندوه در ما شده است. این درد را فقط کسانی که تجربهی مشابهی داشتهاند، میفهمند و زبان نبض آنها میتواند این دشواری را بیان کند.
هوش مصنوعی: پرواز کردن بدون شوخی و بازی کردن با بالها نیست. این بستگی به حالت بیتکلف و نغمهای دارد که از دل اضطراب و تنش ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: عملکرد زبانها زمانی به پایان میرسد که بیگفتگو شوند. سکوت همچون شمع، در دل این نوشتهها احساسی لطیف و محبتآمیز دارد.
هوش مصنوعی: در بیابانی که ما قصد ماندن داریم، صدای کوهها مانند چیزی که در باد پراکنده شود، به سرعت میرود.
هوش مصنوعی: بهتر است به جای سرگردانی در دور و تکرار زندگی، به فکر تغییر و نوآوری باشیم، زیرا زندگی مدام در حال تغییر است و تکرار مداوم میتواند ما را خسته کند.
هوش مصنوعی: من مردهام، ولی هنوز از آرامش بیبهرهام. حتی با اینکه زیر خاک هستم، آن بچه هنوز کارهایش را دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بیدل (شاعر) به قدری با هوای کوی معشوق آشنا شده و برای او دلباخته است که هر بار که بویی از گل به مشامش میرسد، احساس عمیق و دردناکی در قلبش به وجود میآید، مانند زخمهایی که به خاطر عشق و دوری از معشوق ایجاد شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
[...]
در خم گیسوی کافر کیش داری تارها
بهر گمره کردن پاکانست این زنارها
پرده بردار از رخی کان مایه دیوانگیست
کز دماغ عاقلان بیرون برد پندارها
فتنه و جور است و آفت کار زار حسن تو
[...]
ای گل روی تو برده رونق گلزارها
در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها
گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ
بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها
گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه
[...]
ای عارض زیبای تو خندیده بر گلزارها
وز بوی زلف دلکشت آشفته شد بازارها
حال دل پر درد خود پنهان ز تو چون دارمش
سرّی ز تو پنهان بود؟ ای واقف اسرارها
از گلستان وصل او هستند هر کس با نصیب
[...]
گر نیابم بویی از وصل تو در گلزارها
همچو اشک خود به خون غلطم میان خارها
چون نقاب افکنده دیدت شاهد گل در چمن
کند ناخن ناخن از رشک رخت رخسارها
پیش خورشیدم چو دیواریست حایل هر رقیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.