گنجور

 
بیدل دهلوی

بسکه شد حیرت‌پرستِ جلوه‌ات‌ گلزارها

گل ز برگ خویش دارد پشت بر دیوارها

دل ز دام حلقهٔ زلف‌ات چه سان آید برون

مهره را نتوان‌ گرفتن از دهان مارها

از نوای حسرت دیدار هم غافل مباش

ناله دارد بی‌ تو مژگانم چو موسیقارها

دستگاه شوخیِ دَرداند دل‌های دونیم

نیست بال ناله جز واکردن منقارها

گوشه‌گیران غافل از نیرنگ امکان نیستند

می‌خورَد بر گوش یک‌سر معنی اسرارها

باعث آهِ حزینِ ما همان از عشق پرس

درد می‌فهمد زبان نبض این بیمارها

بال‌ و پر برهم‌ زدن بی‌ شوخیِ پرواز نیست

بی‌ تکلف نغمه‌خیز است اضطراب تارها

ختم کردار زبان‌ها بی‌سخن گردیدن است

خامشی چون شمع‌ دارد مهر این طومارها

در بیابانی که ما فکر اقامت کرده‌ایم

می‌رود بر باد مانند صدا کُهسارها

نسخهٔ نیرنگ هستی بِه‌ که‌ گرداند ورق

کهنه شد از آمد و رفت نفس‌ تکرارها

مرده‌ام اما ز آسایش همان بی‌بهره‌ام

با کف خاکم هنوز آن طفل دارد کارها

بسکه بیدل با نسیم‌ کوی او خو کرده‌ام

می‌کِشد طبعم چو زخم‌ از بوی‌ گل آزارها

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

در میان پرده خون عشق را گلزارها

عاشقان را با جمال عشق بی‌چون کارها

عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست

عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها

عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد

[...]

امیرخسرو دهلوی

در خم گیسوی کافر کیش داری تارها

بهر گمره کردن پاکانست این زنارها

پرده بردار از رخی کان مایه دیوانگیست

کز دماغ عاقلان بیرون برد پندارها

فتنه و جور است و آفت کار زار حسن تو

[...]

سیف فرغانی

ای گل روی تو برده رونق گلزارها

در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها

گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ

بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها

گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه

[...]

جهان ملک خاتون

ای عارض زیبای تو خندیده بر گلزارها

وز بوی زلف دلکشت آشفته شد بازارها

حال دل پر درد خود پنهان ز تو چون دارمش

سرّی ز تو پنهان بود؟ ای واقف اسرارها

از گلستان وصل او هستند هر کس با نصیب

[...]

جامی

گر نیابم بویی از وصل تو در گلزارها

همچو اشک خود به خون غلطم میان خارها

چون نقاب افکنده دیدت شاهد گل در چمن

کند ناخن ناخن از رشک رخت رخسارها

پیش خورشیدم چو دیواریست حایل هر رقیب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه