گنجور

 
بیدل دهلوی

گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما

تا سحرگشتن‌گریبان می‌درد عریان ما

فیض‌ها می‌جوشد از خاک بهار بیخودی

صبح‌فرش است ازشکست رنگ در بستان‌ما

در تماشایت به رنگ شمع هرجا می‌رویم

دیدهٔ ما یک‌قدم پیش است از مژگان ما

محوگردیدن علاج ضطراب دل نکرد

ازتحیرسربه شریک موج شدتوفان ما

از شهادت انتظاران بساط حیرتیم

زخمها واماندن چشم است در میدان ما

منزل مقصود گام اول افتادگی‌ست

همچواشک ای‌کاش لغزیدن‌شود جولان ما

دور جامی زین چمن چون‌گل نصیب ما نشد

رنگ ناگردیده‌، آخر می‌شود دوران ما

سوخت پیش از ما درین محفل چراغ انتظار

دیدهٔ یعقوب نایاب است درکنعان ما

مطرب ساز تظلم پرده‌دار خوی‌کیست

شعله می‌پوشد جهان از نالهٔ عریان ما

هستی موهوم غیر از نفی اثباتی نداشت

رفتن ماگرد پیداکرد از دامان ما

چشم تابرهم زنم اشکی به‌خون غلتیده است

بسمل ایجاد است بیدل جنبش مژگان ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

از پی شمس حق و دین دیده گریان ما

از پی آن آفتابست اشک چون باران ما

کشتی آن نوح کی بینیم هنگام وصال

چونک هستی‌ها نماند از پی طوفان ما

جسم ما پنهان شود در بحر باد اوصاف خویش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما

می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما

ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی

تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما

یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال

[...]

سلمان ساوجی

بی‌گل رویت ندارد، رونقی بستان ما

بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما

گر بسامان سر کویش رسی ای باد صبح

عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما

در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
ناصر بخارایی

عاقبت رحمی کند بر درد ما، درمان ما

بندگان خویش را یاد آورد سلطان ما

گر نخواهد بود وصل یار ما اندر بهشت

لاجرم باغ جنان خواهد شدن زندان ما

تو ز وصل خویشتن هرگز نیفتادی جدا

[...]

جهان ملک خاتون

دردمندم از لب لعلت بده درمان ما

کز رخ چون خورفکندی آتشی در جان ما

در دلم دردیست درمانش نمی دانم ز وصل

خود نمی آید به سر این درد بی درمان ما

خلق گویندم تو را بودی سر و سامان چه شد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه