گنجور

 
بیدل دهلوی

اگرحیرت به‌این رنگست دست وتیغ قاتل را

رگ باقوت می‌گردد روانی خون بسمل را

به این توفان ندانم در تمنای‌که می‌گریم

که سیل اشک من در قعر دریا راند ساحل را

مپرس از شوخی نشو و نمای تخم حرمانم

شراری دشتم پیش ازدمیدن سوخت حاصل را

خیال جذبهٔ افتادگان دست سودایت

به رنگ جاده دارد درکمند عجز منزل را

زکلفت‌گر دلت‌شد غنچه‌، گلزارش تصورکن

که خرسندی به آسانی رساندکار مشکل را

لب اهل زبان نتوان به مهر خامشی بستن

قلم از سرمه خوردن‌کم نسازد نالهٔ دل را

عبارت محرمی بی‌حاصل از معنی نمی‌باشد

به لیلی چشم واکن‌گر توانی دید محمل را

درآن محفل که‌حاجت می‌شود مضراب بیتابی

نواها درشکست رنگ استغناست سایل را

کف خونی‌که دارم تا چکیدن خاک می‌گردد

چه‌سان گیرم به این بی‌مایگی دامان قاتل را

بساط نیستی‌گرم است‌کو شمع و چه پروانه

کف خاکستری در خود فرو برده‌ست محفل را

به بی‌ارامی است آسایش ذوق طلب بیدل

خوش‌آن رهروکه‌خار پای خود فهمید منزل را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۹۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
اوحدی

اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را

ز روی لاله رنگ خود خجالت‌ها دهی گل را

مرا پیش لب لعل تو سربازیست در خاطر

اگر چه پیش روی تو سربازیست کاکل را

رخ و زلف تو بس باشد ز بهر حجت و برهان

[...]

فضولی

شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را

بدندان پاره پاره ساخته شبنم تن گل را

چو گیرم کاکلَش را، تا کِشم سویِ خُودم ، آن مه،

بقصد دوری من می گشاید عقد کاکل را

صبا را جویبار از موج در زنجیر می دارد

[...]

کلیم

به هر منزل فزون دیدم ز هجران زاری دل را

خوشا حال جرس، فهمیده است آرام منزل را

ز شوق دوست زان‌سان چشم حسرت بر قفا دارم

که رو هم گر به راه آرم نمی‌بینم مقابل را

چمن را غنچهٔ نشکفته بسیار است، می‌ترسم

[...]

صائب تبریزی

مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان

که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را

نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان

که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را

ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

نگاه باغبانم، می‌پرستم لاله و گل را

کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را

پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه می‌بینم

چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را

به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه