گنجور

 
بیدل دهلوی

شور صد صحرا جنون‌گرد نمکدان شما

ای قیامث صبح‌خیز لعل خندان شما

چشم آهو حلقهٔ گرداب بحر حیرت است

در تماشای رم وحشی‌غزالان شما

عشرت از رنگ است هرجا گل بساط‌آرا شود

مفت جام مایه می‌گردد به دوران شما

از صدف ریزد گهر وز پسته مغز آید برون

چون شود گرم تکلم لعل خندان شما

از طراوتگاه عشرت نوبهار باغ ناز

باد چشم ما سفال جوش ریحان شما

بیش ازین نتوان به ابروی تغافل ساختن

شیشهٔ دل خاک شد در طاق نسیان شما

ما سیه‌بختان به نومیدی مهیا کرده‌ایم

یک چراغان‌ داغ دل دور از شبستان شما

بستر و بالین من عمریست قطع راحت است

بر دم شمشیر زد خوابم ز مژگان شما

نارسا افتاده‌ایم ای برق‌تازان همتی

تا غبار ما زند دستی به دامان شما

عالمی در حسرت وضع عبارت مرده است

معنی ما کیست تا فهمد ز دیوان شما

از غبار هر دو عالم پاک بیرون جسته است

بیدل آواره یعنی خانه ویران شما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۰۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما

آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما

عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده

باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟

کَس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت

[...]

صوفی محمد هروی

می کند دل آرزوی سفره و خوان شما

زان که قوت جان بود پالوده و نان شما

کی بود یارب که اندر پیش ما جمع آورند

آن برنج روح افزای پریشان شما

خوان حلوائی همی بردند بس آراسته

[...]

محتشم کاشانی

ای به شغل جرم بخشی گرم دیوان شما

مغفرت را گوش بخشایش به فرمان شما

عاصیان را در تنت از مژدهٔ جانی نو که هست

دوزخ اندر حال نزع از ابر احسان شما

طبع کاه و کهربا دارند در قانون عقل

[...]

فیض کاشانی

ای فروغ شرع و دین از روی رخشان شما

آبروی طاعت از مهر محبان شما

عزم دیدار تو دارد، جان بر لب آمده

بازگردد یا برآید، چیست فرمان شما؟

خاک شد سرها بسی در انتظار مقدمت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
بیدل دهلوی

ای جگرها داغدا‌ر شوق پیکان شما

چاکهای دل نیام تیغ مژگان شما

ازشکست‌کار هاآشفته‌حالان نسخه‌ای‌ست

دفتر آشوب یعنی سنبلستان شما

شعله‌درجانی‌که‌خاک حسرت‌دیدار نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه