به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود
خیال هستی موهوم سکتهخوانی بود
چه رنگها که ندادم به بادپیمایی
بهار شمع در این انجمن خزانی بود
نیافت عشق جفاپیشه قابل ستمی
همیشه بسمل این تیغ امتحانی بود
هنوزآن پری ازسنگ فرق شیشه نداشت
که دل شررکده ی چشمک نهانی بود
بهکام دل نگشودیم بال پروازی
چو رنگ، هستی ما گرد پرفشانی بود
پس از غبار شدن گشت اینقدر معلوم
که بار ما همه بر دوش ناتوانی بود
به خاک راه تو یکسان شدیم و منفعلیم
که سجده نیز درین راه سرگردانی بود
طراوت گل اظهار شبنمی میخواست
ز خجلت آب نگشتن چه زندگانی بود
علم به هرزهدرایی شدیم ازین غافل
که صد کتاب سخن محو بیزبانی بود
تلاش موج درتن بحر هیچ پیش نرفت
گهر دمیدن ما پاس بیکرانی بود
جهان گذرگه آیینه است و ما نفسیم
تو هم چو ما نفسی باش اگر توانی بود
فریب معرفتی خورده بود بیدل ما
چو وارسید یقینها همه گمانی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تجربیات انسانی میپردازد که در دنیای پر از تغییر و عدم ثبات زندگی میکند. شاعر به وجود عشق و دردهای آن اشاره میکند، و نشان میدهد که انسانها بیشتر از آنچه که تصور میکنند در معرض امتحانها و چالشها هستند. همچنین به محدودیتهای وجودی خود و ناتوانی در تحقق آرزوها میپردازد. با بیان تصاویری از طبیعت و زندگی انسانی، شاعر بر زیباییهای زندگی و در عین حال تلخیها و ناامیدیها تأکید میکند و تلنگری به حقیقت وجودی انسان میزند که در جستجوی معنا در جهان است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که شناخت و فهم انسانها نیازمند تلاش و خودآگاهی است.
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند یک نثر یا نظم است که تمام آن تحت تأثیر جریان زندگی و تفکر درباره وجود و هستی میگذرد. اما در این میان، توهم و تصورات غلط از واقعیت باعث میشود که این زندگی با وقفهها و گسستهایی همراه باشد.
هوش مصنوعی: در این روزهای بهاری، چه رنگها و زیباییهایی را که برای پرواز در باد فدای شمعی در این جمع متلاطم پاییزی نکردم.
هوش مصنوعی: عشق به کسی که بیوفاست نمیرسد و همیشه مورد ظلم قرار میگیرد. این وضعیت مانند زخم عمیق و دردناکی است که مدام در حال آزمایش و سنجش است.
هوش مصنوعی: هنوز آن دختر زیبا مانند شیشه شکننده بود و دلش پر از رازهای پنهانی بود که در چشمانش نمایان میشد.
هوش مصنوعی: ما به آرزوهایمان نرسیدیم و نتوانستیم اوج بگیریم، زیرا زندگی ما تنها به زیبایی و جلوهگری و گذران گذشت.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه شرایط سختی پیش آمد و غبارها نشسته شد، مشخص شد که تمام بار مشکلات و مسئولیتها بر دوش ناتوانی ما بوده است.
هوش مصنوعی: ما در این مسیر به یک اندازه خاکی و ناتوان هستیم، حتی سجده کردن نیز در این راه گم شده و بیهدف است.
هوش مصنوعی: گل برای نشان دادن طراوت و زیبایی خود به شبنم نیاز داشت، اما به دلیل شرم و خجالت آب نتوانست به زندگی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: ما به بیهودهگویی و عدم توجه به حقیقتهای مهم دچار شدهایم، در حالی که بسیاری از کتابها و سخنان ارزشمند به دلیل عدم فهم و بیان درست، نادیده گرفته شدهاند.
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش موج در دریا هیچگاه به جایی نمیرسد، اما دمیدن ما بهعنوان گوهری در این بیکرانی، ارزشمند است.
هوش مصنوعی: جهان مانند آینهای است که ما در آن انعکاس داریم و هر کدام از ما نیز به نوعی وجود داریم. اگر میتوانی، همانند ما زندگی کن و با همین روحیه به جلو برو.
هوش مصنوعی: بیدل ما به فریب معرفت دچار شده بود، زیرا وقتی به یقینها رسید، متوجه شد همه آنها فقط گمان بودند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هنوز برگ گل عارض ارغوانی بود
هنوز صاف قدح آب زندگانی بود
هنوز باغ حیات و هنوز راغ وجود
در ابتدای دم دولت جوانی بود
چو شمع گرمی آن بیوفا زبانی بود
شکفتگیش گل کینه نهانی بود
ز زهر فرقت احباب کم نشد تلخی
اگر چه عمری در شهد زندگانی بود
بگرد میکده ها گردم و نمی یابم
[...]
اگر چه روی من از درد زعفرانی بود
خمیرمایه صد رنگ شادمانی بود
ز خشک مغزی پیری مرا یقین گردید
که در سیاهی مو آب زندگانی بود
فغان که جامه فانوس شمع هستی من
[...]
بهکویدوستکه تکلیف بینشانی بود
غبار گشتنم اظهار سخت جانی بود
ز ناتوانی شبهای انتظار مپرس
نفس کشیدن من بی تو شخکمانی بود
گذشتم از سر هستی به همت پیری
[...]
اگر حجاب دویی از میانه برخیزد
یقین که ناظر نور لقا توانی بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.