بسکه دارم غنچهٔ شوق توپنهان زیرپوست
رنگ خونم نیست بیچاکگریبان زیرپوست
در جگر هر قطرهٔ خونم شرار دیگر است
کردهام از شعلهٔ شوقت چراغان زیر پوست
میروم چون آبله مژگان خاری ترکنم
در رهت تا چند دزدم چشمگریان زیر پوست
در هوای نشتر مژگان خوابآلودهای
موجخونم شد رگ خواب پریشان زیرپوست
عاشقان در حسرت دیدار سامان کردهاند
پردهٔچشمیکه دارد شور توفان زیر پوست
از لب خاموش نتوان شد حریف راز عشق
چند دارد این حباب پوچ عمان زیر پوست
شمع راکی پردهٔ فانوس حایل میشود
مغزگرم ماست از شوخی نمایان زیر پوست
چون حباب ازپیکرحیرت سرشت ما مپرس
نقشما یکپرده عریاناست پنهان زیر پوست
از تماشای دل صد پارهام غافل مباش
برگ برگ این چمن دردگلستان زیرپوست
تا مرا در عالم صورت مقید کردهاند
زندگی درکسوتنبض است نالان زیر پوست
فخر و ننگی میفروشد ظاهر ما ورنه نیست
غیر مشتخون چهانسان و چهحیوانزیر پوست
عیب ما بیپرده است ازکسوت افلاس ما
نیست پنهان استخوان ناتوانان زیر پوست
ایمن از حرف لباس خلق نتوان زیستن
بیشتر خونهایفاسد راستجولانزیر پوست
خرقه بر اهل حسد آیینهٔ رسواییست
کی تواندگشت بیدل مار پنهان زیر پوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و درونی خود سخن میگوید. او با استفاده از استعارهها و تصاویر زیبا، عشق و اشتیاق را به تصویر میکشد. او به بیان درد و رنجهای ناشی از جدایی و حسرت دیدار محبوب میپردازد و نشان میدهد که عشق و احساسات واقعی فراتر از ظواهر هستند. شاعر به وجود عیوب و نواقص انسانی اشاره میکند و تأکید میکند که در پس هر ظاهری، دنیایی از احساسات و تجربیات نهفته است. به طور کلی، این شعر تجلیگر عواطف عمیق و حقیقتهای پنهان در زندگی انسان است.
هوش مصنوعی: به قدری شوق و هیجان در دلم پنهان است که گویی رنگ خونم بر تنم نیست. احساسات من آنقدر عمیق و غنیاند که حتی در قلبم درد و بیقراری را حس میکنم.
هوش مصنوعی: در دل من هر قطرهٔ خونم آتش دیگری است و من از شعلهٔ عشق تو زیر پوستم نورافشانی کردهام.
هوش مصنوعی: من به راهت میروم و مانند آبلهای در مژگانم، کوشیدم که تو را آزرده کنم. تا چه زمانی باید با چشمان گریان و پنهانی در زیر پوست خودم بگردم؟
هوش مصنوعی: در هوای چشمان خوابآلود تو، احساسم مثل زخمی عمیق شده و عواطفم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. رگهای زندگیام در زیر پوست به شدت آشفته و بیقرار شدهاند.
هوش مصنوعی: عاشقان با longing و آرزو برای دیدار محبوب خود، پردهای از چشمانشان کشیدهاند که در آن حس و هیجان شدیدی نهفته است. این پرده به گونهای است که میتواند احساسات و شور و شوقی را به وجود آورد که شبیه به توفان در زیر پوست آنهاست.
هوش مصنوعی: از زبان خاموش نمیتوان به عشق و رازهای آن پی برد، زیرا این عشق همچنان مانند حبابی بیمحتوا و سطحی است که تحت فشار زندگی در حال شکستن است.
هوش مصنوعی: شمعی که درون فانوس قرار دارد، حجاب و پردهای برای نورش ایجاد میکند. درون ما، حقیقت و احساسات عمیق ما، گرما و شوقی دارد که از طریق شوخی و بازیگوشی قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: ما مانند حبابی هستیم که از اصل حقیقت خارج شده، بنابراین از ماهیت و سرشت ما نپرس. نقش و تصویری که از ما میبینی، فقط یک لایه ظاهری است و در پشت آن، عمقهای پنهانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به تماشای دلbroken و پارهام توجه کن، زیرا هر قسمتی از این چمن نشاندهنده درد و رنجی است که زیر سطح گلستان نهفته است.
هوش مصنوعی: زندگی من در دنیایی که به شکلهای ظاهری محدود شدهام، مانند نبیضی است که در زیر پوست به آرامی در حال ناله است.
هوش مصنوعی: ظاهر ما به نوعی از خودباختگی و فخر فروشی متاست، در حالی که در واقع هیچ تفاوتی بین انسان و حیوان وجود ندارد و زیر پوست همه، خون و استخوان است.
هوش مصنوعی: عیب و نقص ما مشخص و واضح است و نمیتوان آن را پنهان کرد. وضعیت ضعف و ناتوانی ما به حدی است که حتی استخوانهای ضعفا نیز از زیر پوست مشخص است.
هوش مصنوعی: زندگی در شرایطی که تحت تأثیر نظرات و رفتارهای دیگران هستیم، دشوار است و نمیتوان به آرامش و امنیت دست یافت. خیلی از افکار منفی و آسیبزننده درون ما، مانند خون فاسدی هستند که در زیر پوست ما جریان دارند و ما را آزار میدهند.
هوش مصنوعی: خرقه یا لباس مخصوص عارفان برای کسانی که در دل حسد دارند، باعث رسوایی و آشکار شدن نیتهای زشتشان میشود. در این حالت، حتی اگر شخصی تلاش کند که خود را پنهان کند مانند ماری که زیر پوستش پنهان است، باز هم نمیتواند از این حقیقت فرار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون شود فربه، نماند روح پنهان زیر پوست
می درد، چون مغز کامل شد، گریبان زیر پوست
غیرتی کن از لباس چرخ مینایی برآی
تا به کی چون غنچه بتوان بود پنهان زیر پوست؟
زنگ غفلت از دلش نتوان به صیقل ها زدود
[...]
کرده خونم را صف مژگان چراغان زیر پوست
موج نشتر می زند نبض شهیدان زیر پوست
بیش از این با حسرت سرشار بازی چون کنم
بند بندم تا به کی رقصد چو طفلان زیر پوست
می توان از پوست پوشی ملک دارایی گرفت
[...]
بسکه رازعجز ما بالید پنهان زیرپوست
یک قلم چون آبلهگشتیم عریان زیرپوست
گرشکست رنگ ما دیدی ز حال مپرس
نامهٔ مجنون ندارد غیر عنوان زیر پوست
نیست ممکن از لباس وهم بیرون آمدن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.