گنجور

 
بیدل دهلوی

بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمی‌کند

در قفس حبابها، باد وطن نمی‌کند

لب مگشای چون صدف تا گهر آوری به‌ کف

گوش طلب‌که‌کارگوش هیچ دهن نمی‌کند

قطره محیط می‌شود چون ز سحاب شد جدا

روح ز وهم خود عبث ترک بدن نمی‌کند

هستی خود گداز من شمع شرر بهانه‌ای‌ست

لیک‌کسی نگاه‌گرم جانب من نمی‌کند

خون امید می‌خورد بی‌تو دل شکسته‌ام

طرهٔ سرکشت چرا یاد شکن نمی‌کند

بسکه هوای غربتم چون نفس است دلنشین

جوهر من در آینه فکر وطن نمی‌کند

نیست به عالم جنون‌گردش رنگ عافیت

هیچکس از برهنگی جامه‌کهن نمی‌کند

پنبهٔ داغ عاشقان نیست به غیر سوختن

مرده‌صفت چراغ ما سر به‌ کفن نمی‌کند

دیده به صدهزار اشک محو نثار مقدمی‌ست

آه که آن سهیل ناز یاد یمن نمی‌کند

منع غنای دلبران نیست به جهد عاشقان

بلبل اگربه خون تپد غنچه سخن نمی‌کند

از عزبی به طبع خود جمع مکن مواد ننگ

شوهر خویش می‌شود مرد که زن نمی‌کند

ناله به شعله می‌تپد حلقهٔ داغ‌گو مباش

شمع بساط بیکسان ساز لگن نمی‌کند

زخم تو آنچه می‌کند با دل خستگان عشق

صبح نکرده با هوا،‌ گل به چمن نمی‌کند

سایهٔ دور ازآفتاب مغتنم خود است و بس

طالب وصل او شدن صرفهٔ من نمی‌کند

نیست دمی‌که شانه‌وار در خم فکر زلف یار

بیدل سینه‌چاک من سیر ختن نمی‌کند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمی‌کند؟

همدمِ گل نمی‌شود یادِ سَمَن نمی‌کند

دی گِلِه‌ای ز طُرِّه‌اش کردم و از سرِ فُسوس

گفت که این سیاهِ کج، گوش به من نمی‌کند

تا دلِ هرزه گَردِ من رفت به چینِ زلفِ او

[...]

کلیم

اشک دمی جدایی از خانه تن نمی‌کند

سیل خراب می‌کند لیک وطن نمی‌کند

بار غم فراق تو بس که شکسته پیکرم

داغ به سینه‌ام کنون تکیه به من نمی‌کند

آه ز شرح حال ما بسته زبان خویش را

[...]

صائب تبریزی

جان غریب ازین جهان میل وطن نمی‌کند

شد چو عقیق نامجو یاد یمن نمی‌کند

عشق مگر به جذبه‌ای از خودیم برآورد

چاره یوسف مرا دلو و رسن نمی‌کند

بی‌خبری ز پای خم برد به سیر عالمم

[...]

مشتاق اصفهانی

باز چه شد که با من او هیچ سخن نمی‌کند

ور گله ازو کنم گوش به من نمی‌کند

رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو

یاد دگر ز صحبت یار کهن نمی‌کند

بی‌تو ز بس فتاده‌ام از نظر جهانیان

[...]

رفیق اصفهانی

غنچه و سرو کار آن قد و دهن نمی کند

سرو نمی خرامد و غنچه سخن نمی کند

بیش ز من به یار نو مهر کند که از وفا

یار نو آنچه می کند یار کهن نمی کند

دعوی دوستی به من دارد و می کشد مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه