هر کجا شمع تماشای تو روشن میشود
از زمین تا آسمان آیینه خرمن میشود
ما ضعیفان لغزشی داریم اگررفتار نیست
سایه را از پا فتادن پای رفتن میشود
موج گوهر با همه شوخی ندارد اضطراب
سعی چون بیمقصد افتد آرمیدن میشود
بسکه غفلت درکمین انقلاب آگهیست
تاکسی چشمیکند بیدار خفتن میشود
گر چنین افسردن دل عقدهها آرد به بار
دانهٔ ما ریشه گل ناکرده خرمن میشود
فتنهای دارد جهان ما و من کز آفتش
زندگانی عاقبت مشتاق مردن میشود
طبع ظالم از ریاضت عیبپوش عالم است
آهن قاتل چو لاغرگشت سوزن میشود
از فروغ جوهر بیاعتباریها مپرس
شمع ما در خانهٔ خورشید روشن میشود
آفت برق فنا را چاره نتوان یافتن
اینگلستان هرچه دارد وقف گلخن میشود
صنعت خونریزی تیغش تماشاکردنیست
بسمل ما میفشاند بال وگلشن میشود
فصل مختار است اما عجز پر بیدست و پاست
من نخواهم او شدن هرچند او من میشود
پیری و اشک ندامت همچو صبح و شبنم است
بیدل آخر حاصل از هر شیر، روغن میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی احساسات انسانی و چالشهای زندگی میپردازد. او به زیبایی و حالاتی اشاره میکند که در روشنایی عشق و زندگی ایجاد میشود و بازتابهای آن در زندگی روزمره. شاعر به ضعفها و لغزشهای انسانها، تأثیرات غفلت و خواب آلودگی، و دغدغههای وجودی اشاره میکند. همچنین به تضادهای زندگی، احساس تنهایی و تحولات درونی پرداخته و به نحوی به زندگی و مرگ، عشق و رنج، و بال و پر زدن در جستجوی معنا پرداخته است. اثرات زندگی بر روی دل و روح انسان و به ویژه در هنگام شک و حسرت مورد تأکید قرار میگیرد. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که شکستها و ناکامیها نیز بخشی از زندگی بوده و در نهایت، هر انسانی به نوعی به خودیابی و درک عمیقتری از وجود خود میرسد.
هوش مصنوعی: هر جایی که نور و زیبایی تو تابیده شود، تمام زمین و آسمان مانند آینهای میشود که جلوهگاه زیبایی توست.
هوش مصنوعی: ما انسانها نقاط ضعفی داریم و اگر نتوانیم رفتار خود را کنترل کنیم، ممکن است مانند سایهای که از قدمهایمان میافتد، به ناتوانی دچار شویم و این ناتوانی میتواند مانع پیشرفت و حرکت ما شود.
هوش مصنوعی: موجِ دریا، با تمام زیباییاش، بیهدف و بدون تلاش نمیتواند آرام بگیرد. اگر تلاشی بدون مقصد انجام شود، به بیحالی و رکود منجر خواهد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر غفلتی که در انتظار یک تغییر است، حتی یک تاکسی هم که در حال عبور است، میتواند چشمی را بیدار کند و خواب را بر هم زند.
هوش مصنوعی: اگر دل را تحت فشار قرار دهیم و در خود غم و درد نگهداریم، ممکن است ثمرهای شیرین و خوشایند به بار آورد، اما در عوض، ممکن است بر ما رنج و اندوه بیشتری نیز تحمیل کند.
هوش مصنوعی: دنیا دچار یک بحران و آشفتگی است و من از اثرات منفی آن بر زندگیام، در نهایت به این فکر میکنم که شاید بهتر باشد که از زندگی کنارهگیری کنم.
هوش مصنوعی: طبیعت ظالم به خاطر سختیهایی که کشیده، عیبهای دانشمندان را پنهان میکند. وقتی آهن نازک و ضعیف میشود، به سوزن تبدیل میشود که قدرت نفوذ پیدا میکند.
هوش مصنوعی: از ارزشها و اهمیت چیزهای بینظیر نپرس، زیرا نور و روشنی ما در آستانه خورشید پدیدار میشود.
هوش مصنوعی: در این گلستان که سرشار از زیبایی و نعمت است، هر چیزی که به دست میآید، به زودی از بین میرود و نمیتوان راهی برای فرار از این نابودی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت هنر کشتن اشاره میکند، به گونهای که خونریزی و درد ممکن است به چیزی زیبا و دلانگیز تبدیل شود. در اینجا، تصویرسازی از پروانهای که در حال پرواز و شکوفایی است، به عنوان نمادی از زیبایی و زندگی در میان درد و رنج نشان داده شده است.
هوش مصنوعی: فصل انتخاب و تغییرات در راه است، اما من در برابر ضعف و ناتوانی بیدست و پا قرار دارم. هرگز نمیخواهم به کسی تبدیل شوم، حتی اگر آن شخص من را به خود تبدیل کند.
هوش مصنوعی: انسان در دوران پیری و در روند ندامت، مانند صبح که بر روی شبنم نشسته است، تجربه و آگاهی مییابد. در نهایت، تمام آنچه از تجربیات شیرین به دست آمده است، همچون روغن خالص، به بهترین شکل تجلی پیدا میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روح چون تنپرور افتد عاقبت تن میشود
آب در آهن چو لنگر کرد آهن میشود
عشق چون خورشید بر ذرات باشد مهربان
عید پروانه است هر شمعی که روشن میشود
میوهٔ شیرین اگر پیدا شود در سرو و بید
[...]
هرکه دلتنگ است کی در عشق چون من میشود
کز دلم تا بگذرد پیکان چو سوزن میشود
بسته راه روشنی بر کلبهٔ تاریک ما
گر سراسر چون کبوترخانه، روزن میشود
در شکستم مصلحتها هست، ورنه در جهان
[...]
ای که پرچین جبههات، از حرف مردن میشود
خانه از مرگ تو فردا، پر ز شیون میشود
ای که با نام کفن، خود را نسازی آشنا
این قبا آخر تو را پیراهن تن میشود
طالع فیروز خواهی، مهربانی کن بخلق
[...]
سینه ام چون لاله داغ از سیر گلشن می شود
گل اگر بر سر زنم گلمیخ آهن می شود
سنبل از نظاره من دود گلخن می شود
تیره بختم کانچنان از طالع من می شود
حسن صوتی آتش افروز دل من می شود
این چراغ از شعلهٔ آواز روشن می شود
می توان در رفتن از خود بیشتر برداشت فیض
مرغ را زان دست در پرواز دامن می شود
با حریف تندخو دایم خموشی پیشه ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.