به هر جا رفتهام از خویشتن راه تو میپویم
اگر نزدیک اگر دورم غبار آن سرکویم
هوای ناوکی دارم که هر جاگل کند یادش
ببالد استخوان مانند شاخ گل به پهلویم
به مضراب خیالی میکند توفان خروش من
زبان رشتهٔ سازم نمیدانم چه میگویم
به گردون گر رسم از سجدهٔ شوقت نیام غافل
چو ماه نو جبینی خفته در محراب ابرویم
دوتا شد پیکر و آهی نبالید از مزاج من
نوا در سرمه خوابانیدهتر از چنگ گیسویم
نشاند آخر وداع فرصتم در خاک نومیدی
غباری از تپش واماندهٔ جولان آهویم
تحیر خون شد از نیرنگ سحرآمیزی الفت
که من تمثال خود میبینم و آیینهٔ اویم
به تکلیف بهارم میدهی زحمت نمیدانی
به جای گل دل خونگشتهای دارم که میبویم
تمیز رنگ حالم دقت بسیار میخواهد
که من از ناتوانی در نظرها رستن مویم
چو شمعم گر به این رنگست شرمساز پیمایی
عرق گل میکنم چندان که رنگ خویش میشویم
چو آن مویی که آرد در تصور کلک نقاشش
هنوز از ناتوانیها به پهلو نیست پهلویم
به ضبط خود چه پردازد غبار ناتوان من
نسیم کویش از خود رفتنی میآورد سویم
چنان محو تماشای گریبان خودم بیدل
که پندارم خیال او سری دارد به زانویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی یاد و عشق معشوق خود در هر جا و هر موقعیتی میپردازد. او بیان میکند که حتی در دورترین نقاط نیز ردپا و یاد معشوق همراه اوست. حالتی از اندوه و غم را در دل دارد و در عین حال احساسات عمیق خود را به تصویر میکشد. شاعر در توصیف احساسات و حالاتی که از عشق و ناتوانی نسبت به آن تجربه میکند، به زیبایی زبان را به کار میگیرد و توجه به جزئیات را ضروری میداند. در نهایت، او به تصویر خود و احساس محوشدن در آن اشاره میکند و این که همچنان جستجوی عشق و زیبایی را ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: هر جا که میروم، در پی تو هستم. فرقی نمیکند که نزدیکم یا دور. همیشه به یاد تو و نشانههای تو هستم.
هوش مصنوعی: هوا و احساسی دارم که در هر جایی که صدایش به گوش برسد، یادش را گرامی بدارم و او را مانند شاخ گل در کنارم احساس کنم.
هوش مصنوعی: با ضربههای خیالم، طوفانی از احساسات به وجود میآورم و نمیدانم که چه چیزی را به زبان میآورم.
هوش مصنوعی: اگر به آسمان برسم، از عشق و شوقی که در دل دارم غافل نمیشوم، همانطور که ماه نو به آرامی در کمان ابرویم جای دارد.
هوش مصنوعی: دو جسم به هم پیوستهاند و آهی از درون من برنمیخیزد؛ نغمهای که در سرم خوابیده است، از چنگ موهایم لطیفتر است.
هوش مصنوعی: در پایان وداع، فرصتی که در خاک ناامیدی جا مانده، نشانهای از تپش و شور قلبی است که هنوز در حال جنب و جوش است، همانند آهو که در حال دویدن است.
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتیام از فریب جذاب عشق باعث شده که من خود را در آینهای ببینم که تصویرش از من است.
هوش مصنوعی: تو به خاطر بهار و زیباییهای آن، خود را به زحمت میاندازی و سختی میکشی، در حالی که من به جای گلها، دلbroken و خونین دارم که آن را احساس میکنم و میبویم.
هوش مصنوعی: برای درک حال و روز من نیاز به دقت و تأمل زیادی است، چون من از ناتوانی و ضعف خود در نظر دیگران رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که اگر به این حالت و رنگ باشم، شرم را به وجود میآورم. در این صورت، با شدت عرق کردن و تولید عطر گل، تا جایی ادامه میدهم که رنگ و حالتم تغییر کند.
هوش مصنوعی: مانند مویی که یک نقاش در تصویرش به تصویر میکشد، هنوز از ضعفها و ناتوانیهای من دور است و به کنار من نمیرسد.
هوش مصنوعی: نسیم کوی تو، بویی از خودش آورده است؛ اما من، در این غبار ناچیزم، چطور میتوانم آن را ضبط کنم و به خاطر بسپارم؟
هوش مصنوعی: به شدت در حال تماشا و غرق شدن در زیبایی و جذابیت خودم هستم، تا جایی که فکر میکنم خیال او که به من علاقه دارد، به زانویم چسبیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خوش بود آن شبی کز در در آمد بار مهرویم
رخش بوسیدم و لب هم دگرها را نمی گویم
مه خرگه نشین آن شب مرا زانو زدی صد جا
چو آن ترک از سرمستی نهادی سر به زانویم
کجا یابم من آن دل را که کردم بر در او گم
[...]
اگر گویم که نیکویم مکن عیبم که من اویم
چنان مستم که از مستی نمی دانم چه می گویم
منم مطلوب و هم طالب که خود از خود طلبکارم
مکرم کرده ام خود را که خود را با تو می جویم
اگر نه ساقی مستم چرا جویای رندانم
[...]
چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجویم
که جز من هر که او را دوست دارد دشمن اویم
بغمزه می رباید دل بابرو می ستاند جان
چه چشمست آن چه ابرو کشته آن چشم و ابرویم
بپیکانش گرانی بر تن بیمار می خواهم
[...]
ز من غافل چو گردد از غرور حسن، بد خویم
به تقریبی کنم هر دم سخن، تا بنگرد سویم
ز کوی دوست رفتم از جفای دشمنان، یا رب
چه او را بگذرد در دل نبیند چون در آن کویم
حجابش تا نگردد مانع دشنام، هر ساعت
[...]
نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویم
سفیدی می کند راه فنا از هر سر مویم
از آن بیماری من می شود هر روز سنگین تر
که گیرد گوش خود با هر که درد خویش می گویم
بود در دیده حق بین من دیر و حرم یکسان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.