آگهی تا کی کند روشن چراغ خویشتن
عالمی را کشت اینجا در سراغ خویشتن
رفت ایامی که غیر از نشئهام در سر نبود
میخورم چون سنگ اکنون بر دماغ خویشتن
همچو شمع کشته دارم با همه افسردگی
اینقدر آتش که میسوزم به داغ خویشتن
پا زدم از فهم هستی بر بهشت عافیت
سیر خویش افکند بیرونم ز باغ خویشتن
روشنان هم ظلمت آباد شعور هستیاند
نیست تا خورشید جز پای چراغ خویشتن
این بیابان هر چه دارد حایل تحقیق نیست
گر نپوشد چشم ما گرد سراغ خویشتن
تا گره از دانه وا شد ریشهها پرواز کرد
کس چه سازد دل نمیخواهد فراغ خویشتن
هر چه گل کرد از بساط خاک هم در خاک ریخت
بادهٔ ما ماند حیران ایاغ خویشتن
محرمی پیدا نشد بیدل به فهم راز دل
ساخت آخر بوی این گل با دماغ خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی خود و شناخت خویشتن میپردازد و به چالشهای درونی و مفاهیم وجودی اشاره میکند. او از آتش و شعله وجودش صحبت میکند که نشاندهنده درد و رنجهایش است. شاعر به بیثباتی و گذر زمان اشاره میکند و بیان میکند که در جستجوی حقیقت، احساس تنهایی و عدم درک از دنیای اطرافش را دارد. در نهایت، او به زیبایی و عطر وجود خود اشاره میکند و از دشواری در پیدا کردن همدم و درک عواطفش سخن میگوید. این شعر نمایانگر ترک زندگی عادی و حرکت به سوی عمق وجود خویشتن است.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهد خود را به دیگران نشان دهد؟ در این دنیا، هرکس به دنبال خودش بوده و به دنبال شناخت خویش است.
هوش مصنوعی: روزهایی گذشت که هیچ چیز جز حال نشئه در ذهنم نبود. اکنون مانند سنگ، در درونم احساس سنگینی میکنم.
هوش مصنوعی: مثل شمعی که میسوزد، با تمام ناراحتیام، آنقدر شعلۀ درونم زیاد است که خودم را با درد و اندوهم میسوزم.
هوش مصنوعی: با تلاشی که در درک واقعیت وجودی خود دارم، دویدم و از بهشت آرامش خارج شدم و در نهایت، خود را از باغ وجود خود دور کردم.
هوش مصنوعی: روشنیها در واقع وجود دارند و به آگاهی این دنیا کمک میکنند، اما بدون نور خورشید، چیزی جز سایههای خود را نمیتوانند نشان دهند.
هوش مصنوعی: این بیابان اگرچه چیزهای زیادی در خود دارد، اما برای کسانی که خود را نمیشناسند، هیچ سودی نخواهد داشت. فقط وقتی به خودمان رجوع کنیم و خود را بشناسیم، میتوانیم از آنها بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: زمانی که دانه از چنبره خود آزاد شود، ریشههای آن به پرواز درمیآیند و هیچکس نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ چرا که دل نمیخواهد از خود دور شود و آرامش را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از خاک به وجود آمد، باز هم به خاک بازمیگردد؛ اما نوشیدنی ما همیشه در یاد خودمان باقی میماند و ما را به فکر فرو میبرد.
هوش مصنوعی: هیچکس به عمق احساسات بیدل پی نبرد و او در نهایت به این نتیجه رسید که تنها خود اوست که بوی این گل را با حس خود درک میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن
بر فروز امروز ازین آتش چراغ خویشتن
اینک اینک میوزد باد خزان ای نوبهار
خیز و فرصت دان گلی چیدن ز باغ خویشتن
ساقیا امروز و فردایی که دوران زان تست
[...]
تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشتن
می کنم روشن به آه دل چراغ خویشتن
تا به کی ای لاله دامن می زنی بر آتشم
روزگاری شد که می سوزم به داغ خویشتن
آرزوهای سپندم مضطرب دارد مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.