گنجور

 
بیدل دهلوی

دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است

در مزرع غم ریشهٔ این دانه نگاه است

بی‌درد نجوشد نفس از سینهٔ عاشق

موجی ‌که از این بحر دمد شعلهٔ آه است

این دشت زیارتکده منظره‌ کیست

تا ذره همان دیدهٔ امید به راه است

غیر از دل آشفته به عالم نتوان یافت

این بزم مگر حلقهٔ آن زلف سیاه است

از صفحهٔ دل نقش ‌کدورت نتوان شست

گردون به حقیقت ‌گره تار نگاه است

بر اهل هوس ظلم بود باده پرستی

عمری‌ست کلف جوهر آیینهٔ ماه است

تنگ است به ارباب نظر وسعت امکان

این بیخبران را لب ساغر لب چاه است

این عقل ‌که دارد سر پر نخوت شاهان

شمعی‌ست که افسرده ‌فانوس کلاه است

مشکل‌ که شود وحشی ما رام تعلق

در خانهٔ دل نیز نفس مردهٔ راه است

درکیش حیاپیشگی ا‌م شوخی اظهار

هرچند درآیینهٔ خویش است نگاه است

بی‌عشق محال ست بود رونق هستی

بی‌جلوهٔ خورشید جهان نامه سیاه است

داغم اگر از دود کشد شعلهٔ آهی

چشمی‌ست‌ که بر روی‌ کسی‌ گرم ‌نگاه است

آیینه‌ام و طاقت دیدار ندارم

این باده ندانم چقدر حوصله‌ خواه است

بیدل نکند کعبهٔ جان جلوه به چشمش

تا گرد جسد آینه‌دار سر راه است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

تا ماه مرا رفتن با خیل و سپاه است

هر روز مرا دل بره و دیده براه است

پر گرد سپاه است دو رخسار من از غم

تا بر گل رخساره او گرد سپاه است

چون زلف درازش غم هجرانش دراز است

[...]

صوفی محمد هروی

امروز مرا فرقت آن روی چو ماه است

در هجر ندانم که در آفاق چه ماه است

از خلق نخواهم که کنم درد تو پنهان

اما چه کنم این دو رخ زرد گواه است

گوید که مکش آه، مرا آه چه سازد

[...]

اهلی شیرازی

چشم همه را بر گل روی تو نگاه است

انصاف بده دیده مارا چه گناه است

طوبی چکنم من که خرابم ز قد تو

سرو تو مگر کمتر از آن شاخ گیاه است

مگذر ز وداع من بیمار که امروز

[...]

صائب تبریزی

روزم سیه از پرتو آن چشم سیاه است

کز چین جبین سلسله جنبان نگاه است

خمیازه گل وقت سحر بی سببی نیست

غفلت نکنم، در خم آن طرف کلاه است

بر داغ سیه روزی عشاق ببخشای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

امشب که ز بختم به سوی بزم تو راه است

چون شمع، سراپای تنم وقف نگاه است

بی ابروی او بس که شب عید ملولم

در دیده هلالم چو پر زاغ سیاه است

جز نرمی خویشم ز کسی نیست حمایت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه