گنجور

 
بیدل دهلوی

بسکه‌ وحشت کرده‌ است آزاد مجنون‌ مرا

لفظ نتواند کند زنجیر مضمون مرا

در سر از شوخی نمی‌گنجد گل سودای من

خم حبابی می‌کند شور فلاطون مرا

داغ هم در سینه‌ام بی‌حسرت دیدار نیست

چشم مجنون نقش پا بوده‌ست هامون مرا

کو دمِ تیغی‌ که در عشرتگهِ انشای ناز

مصرع رنگین نویسد موجهٔ خون مرا

ساز من آزادگی‌، آهنگ من آوارگی

از تعلق تار نتوان بست قانون مرا

از لب خاموش‌ توفانِ جنون را ساحلم

این حبابِ بی‌نفس پل بست جیحون مرا

عمر رفت و دامنِ نومیدی از دستم نرفت

ناز بسیار است بر من بختِ واژون مرا

داغ یأسم ناله را درحلقهٔ حیرت نشاند

طوق قمری دام ره شد سرو موزون مرا

عشق می‌بازد سراپایم به‌نقش عجز خویش

خاکساری‌هاست لازم بید مجنون مرا

غافلم بیدل ز گرد ترکتازی‌های حُسن

می‌دمد خط تا کند فکر شبیخون مرا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۲۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصر بخارایی

نرگس مستت نشانده همچو گل در خون مرا

کی رود چون غنچه مهر تو ز دل بیرون مرا

روی خود بر رو نهد، صبح ابد لیلی تو را

بوسه‌ای بر رو زند، روز جزا مجنون مرا

همچو گردونم ز دل بیرون نیاید مهر تو

[...]

محتشم کاشانی

من نه آن صیدم که بودم پاسدار اکنون مرا

ورنه شهبازی ز چنگت می‌کشد بیرون مرا

زود می‌بینی رگ جانم به چنگ دیگری

گر نوازش می‌کنی زین پس به این قانون مرا

آن که دی بر من کشید از غمزه صد شمشیر تیز

[...]

صائب تبریزی

در بهشت افکند آن رخسار گندم گون مرا

شست یاد کوثر از دل آن لب میگون مرا

از تماشای رخش چون چشم بردارم، که هست

چهره گلرنگ او گیرنده تر از خون مرا

خط آزادی طمع زان روی نوخط داشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

وهم راحت صید الفت‌کرد مجنون مرا

مشق تمکین لفظ‌گردانید مضمون مرا

گریه توفان‌کرد چندانی‌که دل هم آب شد

موج سیل آخر به دریا برد هامون مرا

داده‌ام ازکف عنان و سخت حیرانم‌که باز

[...]

عمان سامانی

می دهی ساغر به یاد آن لب میگون مرا

ساقی امشب می کنی تا کی به ساغر خون مرا

مدعی پیوسته گوید عیب او غافل که عشق

چهره لیلی نمود از دیده مجنون مرا

در درون خلوت دل عشق آن زیبا جمال

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه