صبح شد در عرصهٔگردون مگو خندان سفید
کف به لب آورده است این بختی کوهان سفید
تا کجا روشن شود عجز ترددهای خلق
بحر هم در خورد گوهر میکند دندان سفید
جادهپیمای عدم بودیم و کس محرم نبود
این ره خوابیده شد از لغزش مژگان سفید
شبههٔ تحقیق نقشی میزند بر روی آب
جز سیاهی هیچ نتوان شد درین میدان سفید
زنگ دارد جوهر آیینهٔ عرض کمال
درکلف خوابید هرجا شد مه تابان سفید
تا نگردد سختجانی دستگاه انفعال
استخوان در پیکر ما می شود پنهان سفید
زیرگردون چون سحردریک نفسگشتیم پیر
میشود موی اسیران زود در زندان سفید
راه غربت یک قدم رنجش کم از صد سال نیست
اشک را از دیده دوریکرد تا مژگان سفید
بزم میگرم است از دمسردی واعظ چه باک
برفنتواند شدن در فصل تابستان سفید
انتظار تیغ نازش انفعال آورد بار
چونعرقگردیدآخر خونمشتاقان سفید
مینوشتم نامهای بیمطلب قربانیان
جوش نومیدی ز بسکفکرد شد عنوان سفید
کاروان انتظار آخر به جایی میرسد
بیدل از چشم ترم راهیست تاکنعان سفید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات و تفکرات عمیق خود را درباره زندگی و وجود انسانها بیان میکند. او از تلاشها و نومیدیها سخن میگوید و به تقابل بین امید و یأس، روشنایی و تاریکی میپردازد. شاعر به سختیهای زندگی اشاره میکند و به تنهایی و غم غربت میبالد. او همچنین به بیحالی و رکود در برابر چالشهای زندگی اشاره دارد و نشان میدهد که زندگی گاهی به صورت تصغیر و ابهام میآید. در نهایت، او به امید و یک سفر نمادین به سمت مقصد نهایی که کنعان است، اشاره میکند که نمادی از آرزوها و آمال بشری است.
هوش مصنوعی: صبح شده است و در آسمان و زمین بختی که به رنگ سفید و شگفتانگیز آمده، لبخند به لب دارد. این بخت خوش به نوعی تغییرات مثبت و امیدبخش را نوید میدهد.
هوش مصنوعی: تا چه اندازه ناکامی و ناتوانی مخلوقات در دایره وجود روشن میشود؛ همانطور که دریا هم به زیبایی و درخشانی مروارید، گاهی زخم میزند.
هوش مصنوعی: ما در مسیر نبودن حرکت میکردیم و کسی نبود که بفهمد ما در چه حالیم. این راه به خاطر لغزش اشکهای چشمهای سفیدمان خوابیده و بیحرکت شده است.
هوش مصنوعی: شک و تردید در جستجوی حقیقت مانند نقشی است که بر روی آب میزنند؛ در این میدان، جز سیاهی چیزی باقی نمیماند و عملاً تغییر یا اثری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: جوهر آیینه، که نماد کمال است، در خواب عمیق جاگیر شده است، هرجا که مه درخشان و سفید تابیده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سختی جان و تحمل را در وجود ما قوی نکنیم، ضعف و سستی همچون استخوانی پنهان در بدن ما خواهد بود.
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، مثل صبح زود، در یک نفس گذراندیم و دیدیم که موهای کسانی که در بند زمان هستند، سریعاً سفید میشود.
هوش مصنوعی: در مسیر تنهایی، یک قدم احساس ناراحتی کمتر از صد سال دردی نیست. او اشک را از چشمانش دور کرد تا مژگانش سفید بماند.
هوش مصنوعی: من در جمع خوشگذرانی و مینوشی هستم و از نصیحتهای سختگیرانه وعاظ هراسی ندارم. چه اهمیتی دارد که برف در تابستان ببارد؟
هوش مصنوعی: انتظار کشیدن برای زیبایی و محبت او، باعث شده است که جان عاشقان در عذاب و تنش باشد و سرانجام، حالتی درمانده و ناتوان پیدا کردهاند که مانند عرقی که از بدن میگریزد، خونِ دلشان سفید و بیحال شده است.
هوش مصنوعی: من نامهای مینوشتم که محتوایی نداشت، چرا که ناامیدی خیلی به من فشار آورده و باعث شده رنگ نامهام به سفیدی بگراید.
هوش مصنوعی: انتظار و امید به پایان میرسد و در نهایت به هدفی میرسد. من، بیدل، از چشمانم که همیشه پر از اشک و احساسات است، راهی را میبینم که به سرزمین آرامش و روشنی میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست از خورشید و ماه این گنبد گردان سفید
ز استخوان بیگناهان است این زندان سفید
تیر آه از سینه ام بیرنگ می آید برون
وای بر صیدی کز او آید برون پیکان سفید
یوسف من زان همه قصر و سرای دلفریب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.